یادداشت آناهیتا
1404/4/12
این کتاب برای من بیشتر از یک روایت دربارهی آخرین روزهای زندگی یک محکوم بود. انگار تلاشی بود برای اینکه ما رو از فضای انتزاعیِ «اعدام» بیاره به دل پوست و استخوان آدمی که قراره کشته بشه. بدون اینکه حتی بگه کیه و جرمش چی بوده، ویکتور هوگو ما رو مجبور میکنه فقط به «مرگِ قانونیِ یک انسان» فکر کنیم. و همین که معرفیش نمیکنه داره به ما میگه اون نماینده همه ماست و موضوع خوب یا بد بودن اون آدم نیست؛ سوال اصلی اینه که اصلاً آیا حق داریم زندگی رو از کسی بگیریم؟ حتی به نام قانون؟ حتی برای اجرای عدالت؟ فکر میکنم کتاب به هدفش رسید و منو وادار کرد به چیزهایی فکر کنم که شاید همیشه بیتفاوت از کنارشون رد میشدم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.