یادداشت حسین سلطانی

        درود 
وقتی فقط هفت یا هشت سال داشتم ، از مغازه سر کوچه آدامس دزدیدم ، اون ضربان سنگین قلب که جز غریزه جنگ و گریز  اجازه عبور چیزی دیگر را به مغزم نمی‌داد را تا الان خوب به یاد دارم و تا الان می‌توانم خوب بترسم .
لحظاتی که شخصیت اصلی داستان یعنی یون ممکن بود هر لحظه گرفتار بشه رو از این رو خوب احساس کردم ، آن احساس بی خدایی ناشی از تنهایی و گند زدن های زیاد در زندگی رو بسیار درک می‌کنم و نویسنده خوب تونست احساسات رو انتقال بده .
کتاب جو سرد ، کمی معماگونه در ابتدا که بعدا پاسخ می‌دهد دارد ، این کتاب بیشتر به درون شخصیت اصلی متمرکز است ، اعتقادات های او ، علاقه های او و زندگی سخت او که همش با مواد و تنهایی بوده .
شما خوب تنهایی رو می‌تونید احساس کنید و فضای سرد و خشک نروژ رو خوب می‌تونید تصور کنید با توصیف های نویسنده .
اگر با خشک بودن و سرد بودن و متمرکز بودن بر درون شخصیت اصلی مشکلی ندارید کتاب خوبیه .
من کتاب رو در کمتر از بیست و چهار ساعت خوندم چون برام جذاب بود و خوب تونستم شخصیت داستان رو درک کنم و پایان کتاب هم به نظرم عالی بود .
با سلیقه من موافق بود و پسندم شد که تونستم زیر یک روز بخوانم . و ترجمه کتاب هم روان بود و ایراد خاصی چشم منو نگرفت مگر یک مقدار سانسور که..
      
3

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.