یادداشت •آکانه•

هروقت سمت
        هروقت سمت این کتاب میرفتم تا نصفه میخوندم بعد میذاشتم کنار...انگار میدونستم باید این کتابو درک کرد و پشت کلماتش یه داستانی هست.
(سه یا چهار بار از بچگی این کتاب دستم میومد، هیچوقتم خودم نرفتم بخرمش؛ از اون دسته آدمایی‌ام که چیزایی که خیلییی معروف‌ باشن و همه ازش حرف بزنن رو دیرتر میرم سروقتشون)
☆
شازده کوچولو یه انیمیشن سینمایی قشنگ هم داره که یادمه دوران کرونا..شایدم قبل‌تر از اون موقع دیده بودمش ولی در حدی قشنگ نبود که مجابم کنه سمت کتاب بیام؛فکر میکردم دیدن همون سینمایی کفایت می‌کنه.
تا اینکه خونه‌ی خاله‌م کتابخونه‌شون چشممو گرفت.
من تقریبا ده سال اختلاف سنی با دخترخالم دارم؛ وقتی اون میاد پیش من، اسباب بازی هارو قرض میگیره؛ با خودم گفتم پس چطوره منم چند تا کتاب قرض بگیرم؟ که این شازده بین‌شون بود.
☆
خلاااصه... انتهای کتاب احساس کردم شازده کوچولو دیگه پیشم نیست و یه جوری گریه‌م انداخت که فکرشم نمیکردم )"::
وقتی دیدم نوشته آنتوان مرگ رازآلودی داشت رفتم سرچ کردم و به یه سایتی برخوردم که مشخص بود برای تک تک جملاتش وقت گذاشتن...اگه این سایت رو ندیده بودین پیشنهاد میکنم حتمااا برین بخونین-> راز مرگ آنتوان دوسنت اگزوپری از سایت یک پزشک
❣
      
138

15

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.