یادداشت محمدامین اکبری
1402/2/10
به نام او دلایل متعددی سبب میشود که یک کتاب را انتخاب کنم، بخرم و بخوانم یکی موضوع آن است یکی نویسنده و دیگری که اهمیت کمتری از دوتای قبلی ندارد انتشارات است. اینکه موضوع مورد علاقه من باشد، به نویسندهاش اعتماد داشته باشم و در آخر اینکه ناشرش را به عنوان یک ناشر خوب قبول داشته باشم. «انسانگرایی در سعدی» (که سعی میکنم کمتر نامش را در یادداشتم تکرار کنم چرا که غلط و موهن است) را به پشتوانه موضوعش که درباره سعدی شاعر مورد علاقهام بود گرفتم، در واقع هرکتابی که درباره سعدی منتشر میشود برای من جالب توجه است یکی از دلایلش هم این است که کتابهای بسیار کمی در این حوزه منتشر میشود. و دیگری ناشر کتاب که نشر زمستان است و من بهواسطه آثار جاوانیاد مهدی اخوانثالث خاطر خوشی از آن دارم، گرفتم و این کتاب هم از معدود آثاری از این نشر است که نویسندهاش مرحوم اخوان نیست. از همان اول که نام عباس میلانی را بر روی کتاب دیدم در عین اینکه برایم جالب آمد چهره درهم کشیدم چرا که نظرات سیاسی ایشان را نمیپسندم و بعضا از منطق به دور میدانم ولی به حکم «من قال و ما قال» این کتاب ادبی را خریدم و خواندم. نمیگویم که ای کاش این کتاب را نمیخواندم که اگر از انصاف نگذریم چیزاهایی برای آموختن داشت. ولی با خیال راحت میتوانم بگویم این کتاب که میباید اسمش «انسانگرایی در آثار سعدی» میبود کتاب بدی است یا با اندکی اغماض کتاب خوبی نیست. مطالب کتاب اندکی بیشتر از صد و سی صفحه است که به دو بخش تقسیم میشود یکی مطالب اصلی کتاب است که بیش از صد صفحه است و مشتمل بر عناوین متعددی نظیر: سرآغاز تجدد، روش ما در شناخت سعدی، سعدی و وعظ، سعدی و زن، سعدی و طنز و ... است و در آخر هم مولف یا مولفان یک مقاله قدیمی با عنوان سعدی و سیرت پادشاهان را ضمیمه کتاب کردهاند که اگر به این مورد اشاره نکرده بودند میتوانستند بهعنوان فصل آخر کتاب بیاورند چرا که مقالات پیش از این، از کمترین ربط معنایی و محتوایی برخوردار است و حتی میشود جای آنها را با هم عوض کرد. بله مهمترین نقد به این کتاب نداشتن ساختار مشخص است حتی در سرآغاز کلام هم ما متوجه نمیشویم که مولفان چه میخواهند بگویند فقط چند صفحه که جلو میآییم میفهمیم که آنها نگاهی به شدت اومانیستی (انسانگرایانه) به آثار سعدی دارند و بهصورت گزینشی و با آوردن مصداقهایی میخواهند حرف خود را در دهان شیخ بگذارند. البته این ایرادی ندارد که هرکس از ظن خود یار متن ادبی بشود ولی اینی که بگوییم سعدی این هست و جز این نیست جفا در حق سعدی و خواننده آگاه است. باری مشکل دیگر این کتاب این است که مولف یا مولفانش شم ادبی (نمیگویم قریحه ادبی چرا که مرحلهای بالاتر از شم است، شما میتوانید شاعر نباشید ولی شعرشناس باشید) ندارند و دچار خطاهای فاحشی در خواندن و منتقل کردن شعر سعدی شدهاند. بگذریم که کتاب دچار مشکلات عدیده ویرایشی و نگارشی است بهعنوان مثال شیوه ماخذ دادنش یکپارچه نیست، گاهی در پرانتز جلوی عبارت آورده گاهی پانویس زده و گاهی اصلا فراموش کرده ماخذ بدهد. به چند مورد از خطاهای کتاب که از قبیل اغلاط مطبعی نیست اشاره می کنم تا متوجه شویم که مولفان شم ادبی پایینی دارند. در صفحه هفتاد و یک کتاب بیتی از گلستان به این شکل آمده است: «تو بر اوج افلاک چه دانی چیست / که ندانی که در خانهات کیست» مشخص است که این غلط غلط تایپی نیست مولفان بهصورت آگاهانه و از حافظه بیت سعدی را بهغلط ضبط کردهاند و متوجه نشدهاند که بیت مشکل وزنی دارد. صورت درست شعر این است: «تو بر اوج فلک چه دانی چیست / که ندانی که در سرایت کیست». شاید بگویید که چندان اهمیتی ندارد که مولفان شم ادبی داشته باشند یا نه مهم برداشتشان از شعر و منتقل کردنش به مخاطب است در اینجا باید بگویم تنها کسی میتواند به سراپرده شعر فارسی راه پیدا کند که بتواند آن را درست بخواند و بهناچار باید وزن عروضی بداند. مولفان در جای جای کتاب نشان می دهند که استنباطهایشان از شعر سعدی بیشتر از خواندن کتابهایی که درباره شعر شیخ نوشته شده است حاصل آمده نه خواندن بیواسطه شعرش، که البته اثبات این نکته مجال بیشتری میطلبد و فایده چندانی هم ندارد. یا در صفحه صد و یک عبارتی مسجع از گلستان بهصورت بیت و باز هم با افتادگی آورده شده است: «دست از جان بشوید / هرچه در دل دارد بگوید» که صورت صحیح این عبارت بسیار معروف چنین است :«هرکه دست از جان بشوید، هرچه در دل دارد بگوید». نداشتن شم ادبی در جاهایی موجب برداشت غلط یا بهتر است بگوییم ناکامل از شعر سعدی شده است. مثلا در فصل «سعدی و زن» با شاهدمثال آوردن این بیت: «چو زن راه بازار گیرد بزن / وگرنه تو در خانه بنشین چو زن» مولفان با برداشتی یکسویه از فعل «بزن» حکم به زنستیزی سعدی و فرمان دادن سعدی به برخورد فیزیکی با جنس مونث دادهاند. نمیگوییم که این معنی از بیت مستفاد نمیشود ولی اگر مولفان با فعل مرکب «راه زدن» آشنا بودند و از هنرمندی سعدی بهصورت کامل باخبر متوجه میشدند که معنای دیگری نیز از این بیت فهم میشود و آنهم این است که جلوی بیرون رفتن زنت را از خانه بگیر. به هر رو از این خردهگیریها که شاید به نظر بعضی سختگیرانه و ناموجه بیاید بگذریم مهمترین مشکل این کتاب نداشتن انسجام است. بیشتر به نظر میآید که مولفان علاقمندیهای خود را بر آثار سعدی که دوستش دارند و بر آن ارج مینهند، بار کردهاند و از این روست که ادعا میکنند که سعدی سرآغاز تجدد است یا یکی از ریشههای مهم رمان فارسی در آثار اوست به این پشتوانه که ابراهیم گلستان گفته است من نثر خود را مدیون سعدی هستم. بگذریم که بیش از حد کشش دادم.
22
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.