یادداشت سید حسین مرکبی

                این کتاب، بعد از کتاب انسان 250 ساله دومین کتابی است که می‌توانم درباره‌اش تعبیر سمّی را به کار ببرم. از آن جهت که راه حلی که ارائه می‌کند، دارونما اما مهلک است. کتاب مملو از مفردات زیبا و خیره‌کننده، استشهادات غلط و گزینش‌گرانه از ادیان شرقی و غربی مختلف و در نهایت نتیجه‌گیری مهلک است.
برای توضیح هلاکت‌بار بودن کتاب، از مثالی از فصل‌های آخر خود کتاب بهره خواهم گرفت. نویسنده ابتدا با تبختر شبه‌عقلی و پایان تاریخی و «هی‌پسردیگه‌همه‌چیزوفهمیدیم» و «طبق آخرین یافته‌های علمی» ابتدای قرن بیست و یکمِ یک امریکایی، ثابت می‌کند زبان همه‌ی ادیان و مسالک اسطوره‌ای و غیرواقع‌نمایانه است. و نتیجه می‌گیرد: تاریخی و واقع‌نمایانه خواندن متون دینی می‌تواند چقدر مخرب باشد. تا این‌جا همه چیز خوب پیش می‌رود. یک توصیه‌ی کلی در باب زبان دین است و من هم (با وجود مناقشات شدید روی مثال‌هایش مخصوصا از ادیان ابراهیمی) با کلیت صحبتش هم‌دلم. اما می‌رسیم به بخش هلاکت‌بار. نویسنده در یک صورت‌بندی عاریتی، مدعی می‌شود «طبق آخرین یافته‌های علمی» انسان ۱۲ سال زود به دنیا می‌آید و تولد دوم و سازگاری ذهنی و مهارتی‌اش با محیط، در رحم اسطوره شکل می‌گیرد. وی انسان را به نوزاد کانگرو تشبیه می‌کند که ضعیف به دنیا می‌آید و ماه‌ها در حالت نیمه‌جنینی در کیسه‌ی مادرش می‌ماند تا به استقلال برسد. وی می‌گوید مشکل نهادهای دینی آن است که می‌خواهند شما را تا ابد در رحم دوم نگه دارند در حالی که شما باید بالاخره روزی زاییده شوید اگرنه خودتان و مادرتان از بین می‌روید. من حتی تا این‌جا هم با نویسنده هم‌دلم. این دقیقا همان صورت‌بندی است که قرآن در آیه‌ی «و أزواجه أمهاتهم» از خود ارائه می‌دهد و با «و حمله و فصاله في عامين» یا «فی ثلاثون شهرا» رابطه می‌یابد. و می‌گوید قرآن، همسر نبی و مادر مؤمنان است. اما مشکل از آن‌جا آغاز می‌شود که نویسنده در فصل آخر از ایده‌ی لزوم زاییده شدن عبور می‌کند و ایده‌ی دیگری را مطرح می‌کند. می‌گوید در جهانی که ما طلوع کره‌ی زمین را از افق ماه می‌بینیم، دیگر زندگی در افق‌های محلی، حداقل بی‌فایده است، اگر نگوییم مخرب است. در واقع ایده‌ی بعدی، کشتن مادران است، چون امروز جوهر مردانگی/دین بر همه‌ی ما مکشوف شده و باید زن‌زدایی/سنت‌زدایی کنیم.
در واقع کتاب، گویای دو گزاره است: اول) اسطوره‌ای بودن زبان ادیان و عرفان‌ها. دوم) بی‌فایده و منسوخ بودن همه‌ی ادیان و عرفان‌ها در زمانه‌ی ما. که من با دومی مخالفم. پیشنهاد من تعمق اصحاب هر دین در سنت و زبان خود است، نه سنت و زبان‌زدایی به بهانه‌ی بلوغ و گردن‌کلفتی.
        

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.