یادداشت محمدرضا امینی

        کتاب های شاهکار کارآگاهی آگاتاکریستی، برخلاف کانن دویل، سیر منطقی داره. یعنی اینکه خودتون قبل از استنتاج نهایی، میتونید استنتاج کنید و نتیجه رو پیش بینی کنید.

شخصا این کتاب رو با نام دیگر "مرگ به سبک پوآرو" خوندم(که به نظرم برازندشه). این کتاب آخرین کتاب آگاتا کریستی و آخرین پرونده پوآرو هست. آخرین پرونده ای که در اون پوآرو، در صدد به دام انداختن قاتل سری جنایت هایی است که هویتش رو میدونه، اما قاتل در واقع قاتل نیست... فردی پشت پردست...

داستان، مثل کتاب های قبل نویسنده، جذاب، مهیج و جدیده. 

نکته‌ای که این اثر رو از بقیه کتاب‌های کریستی جدا می‌کنه، نه فقط پیچیدگی جنایت، بلکه بار احساسی و سنگینیه که توی فضای داستان موج می‌زنه. برخلاف بسیاری از ماجراهای قبلی، این بار نه با یک پرونده کلاسیک قتل مواجهیم، نه حتی صرفاً با یک معما؛ بلکه با نبردی ذهنی و اخلاقی روبه‌رو هستیم. پوآروی همیشه‌متعادل و منظم، این‌بار در موقعیتی قرار می‌گیره که منطق و عدالت، دست در گریبان هم می‌شن.

همه‌چیز در پس پرده‌ی یک مهمان‌خانه‌ی ساکت در استایلز اتفاق می‌افته، جایی که سال‌ها پیش، اولین پرونده‌ی پوآرو هم در همون مکان آغاز شده بود. این انتخاب مکان، خودش یه جور خداحافظی شاعرانه‌ست. حس و حال آخرین پرده‌ی یک نمایش طولانی، جایی که قهرمان داستان، باید آخرین بازی خودش رو انجام بده؛ حتی اگه تاوانش، خودشه.

کریستی، توی این کتاب، نه‌تنها یک معمای جنایی طراحی کرده، بلکه به شکلی بی‌رحمانه، قهرمانش رو به چالش می‌کشه. پوآرو از نظر جسمی ضعیف شده، اما ذهنش همچنان مثل تیغ برّنده‌ست. ولی این‌بار، تصمیماتی که باید بگیره، خاکستری‌ان؛ نه سیاهن، نه سفید. این تردیدها، این مرز باریک بین عدالت و قانون، اونجاست که کتاب رو به شاهکار تبدیل می‌کنه.

و از همه مهم‌تر، پایان‌بندی کاره. بدون لو دادن چیزی، فقط می‌تونم بگم که پایان این کتاب، از اون دسته پایان‌هایی‌ـه که بعد از بستن کتاب، هنوز تا مدتی توی سرت می‌مونه. نه فقط به خاطر شوک یا غافل‌گیری، بلکه به خاطر عمق انسانی و فلسفی‌اش.

«پرده» یا همون "مرگ به سبک پوآرو"، مثل یک قطعه موسیقی کلاسیکه که آروم شروع می‌شه، کم‌کم اوج می‌گیره، و در نهایت، با ضربه‌ای نرم ولی تکان‌دهنده به پایان می‌رسه. یه وداع در سکوت. یه پایان باشکوه، برای یک کارآگاه بی‌نقص.

به نظرم اگه کسی فقط یک کتاب از کریستی بخواد بخونه، شاید این انتخاب درستی نباشه. چون برای درک عظمت این اثر، باید پوآرو رو شناخته باشی، پرونده‌هاش رو دنبال کرده باشی، و اون دقت و وسواس همیشگی‌اش رو حس کرده باشی. اون‌وقته که این کتاب، تبدیل می‌شه به پایانی که واقعاً سزاوار این کارآگاه کوچولوی بلژیکی‌ـه.

در یک کلام، «پرده» فقط یه رمان جنایی نیست؛ یه خداحافظی‌ه. نه از یک شخصیت، بلکه از یک جهان.
      
12

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.