یادداشت

هزار خورشید تابان
        اگر این کتاب را یک نویسندۀ ایرانی نوشته بود، می‌گفتم رمانی زرد است که برای بدبخت جلوه‌دادن شخصیت اول همۀ دور و بری‌ها را به کام مرگ می‌کشاند، اما این کتاب متولد افغانستان است؛ متولد رنج و اندوه؛ زاده شده میان دو جنگ یا دو آشوب و تلخ‌ترین و غریب‌ترین مرگ‌ها. بنابراین نه تنها زرد نیست، بلکه سرخی‌اش به تلخی واقعیت است.
یکی از بهترین ویژگی‌های داستان، خلق توصیفات از لحظه‌هایی است که آدمیزاد فقط چند لحظه پیش از مرگ می‌تواند تجربه کند. لحظه‌ای که در اثر انفجار بمب در هوا معلق مانده‌ای، لحظه‌ای که از شدت تشنگی در بیداری دچار توهم می‌شوی، لحظه‌ای که یکی  انگشت‌های مردانه‌اش را روی گلوی زنانه‌ات انقدر فشار می‌دهد که چشم‌هایت به سختی در حدقه جا می‌گیرند. 
اگر ممکن بود فکر می‌کردم خالد حسینی دست‌کم چند سالی جای یک زن زندگی کرده که انقدر خوب از ما و احساسات ما نوشته است.
      
51

14

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.