یادداشت فهیمه نظری
1401/3/24
«زن در جدال سنت و تجدد» حاصل پژوهش مینا جهانشاهی است. او در این کتاب کوشیده تحلیلی منسجم و منظم از جایگاه زن در آرای اندیشمندان مسلمان ارائه دهد، وی این متفکران را با توجه به رویکرد و همچنین اهدافی که هرکدام پیگیری میکنند به دو دستهی اصلگرا (سنتی) و متجدد (مدرن) تقسیم کرده است. او در این پژوهش اصلگرایی را به معنای اندیشهی بازگشت به اصول بنیادین و اساسی اسلام به کار برده است. به عبارت دیگر در تعریف او از اصلگرایی میراث اسلام به مثابهی هستهی مرکزی اندیشهی اصلگرایان در نظر گرفته شده به این معنا که آنان اسلام و میراث اسلامی را امری متعلق به گذشته نمیدانند بلکه آن را به مثابهی اندیشهی تغییرناپذیری در نظر میگیرند که قابلیت اجرا در تمامی دورههای تاریخی را دارد، اما نوگرایی اسلامی را نواعتزالی میخواند و ریشههای آن را در دورهی معاصر در جنبش فکری و اجتماعی سید جمالالدین اسدآبادی میداند. جهانشاهی بر این است که نواعتزالیان در تلاشاند تا با ارائهی تفسیری جدید از اسلام که مناسب و منطبق با مقتضیات زمانه باشد میراث اسلامی را تجدید بخشیده و در جهت سازگاری بیشتر با مدرنیته قدم بردارند. نویسنده در این کتاب آرای دو متفکر مسلمان یعنی دکتر مرتضی مطهری و سید قطب را دربارهی زن مسلمان به عنوان نمایندهی آرای اصلگرایان مورد بررسی قرار داده و در سوی مقابل آرا و عقاید نصر حامد ابوزید را به عنوان یکی از مهمترین و اثرگذارترین افراد در جریان نواعتزالی و وابسته به نحلهی متجددین در مقایسه با آرای مطهری و قطب واکاوی کرده است. بر همین اساس کتاب از سه بخش تشکیل شده که ذیل هرکدام به آرای این سه تن به ترتیب دربارهی سه مسئلهپرداخته میشود: ۱- ماهیت انسان، ۲- زن و خانواده: جایگاه زن در خانواده، ۳- جایگاه زن مسلمان در جامعه. مسئلهی حجاب از دو دیدگاه متفاوت یکی از موضوعات جالب توجه که در این پژوهش در ذیل موضوع جایگاه زن مسلمان در جامعه به آن پرداخته شده و در آرای سه متفکر اسلامی یعنی آیتالله مطهری، سید قطب و ابوزید مورد بررسی قرار گرفته مسئلهی حجاب و نوع پوشش زن مسلمان است. در نگاه آیتالله مطهری و سید قطب به عنوان دو تن از چهرههای شاخص متفکران سنتی اسلامی که در این کتاب به عنوان اصلگرا از آنان یاد میشود، استفاده از حجاب برای زن به عنوان یک فریضهی واجب قلمدان میشود. در نگرش مطهری «حجاب در اسلام یکی از راهکارهای سالم نگاه داشتن محیط اجتماعی است... مطهری بر این باور است که... اسلام زنان را به پوشش فرمان داده است و علت فرمان به پوشش که تنها اختصاص به زنان دارد از طبیعت آنها ناشی میشود...» ص ۸۹ سید قطب نیز مانند شهید مطهری پوشش اسلامی را برای زنان مسلمان واجب میداند. «در نظر او حجاب در اسلام نه از روی محدودیت زن در اجتماع بلکه برای سالمسازی فضای اجتماع در نظر گرفته میشود.» ص ۱۴۹ دیدگاه ابوزید اما در این رابطه کاملا متفاوت از دو متفکر یادشده است. از نگاه او حجاب چیزی نیست که در اسلام و قرآن آنگونه که امروزه فهمیده میشود ذکر شده باشد، بلکه حجاب در یک جمله خواست زعمای گفتمان دینی در جهت پیش بردن اهدافشان است. با تقسیم حوزهیآموزش برای زنان به دو بخش واجب عینی و واجب کفایی و تحدید عرصهی علمآموزی برای آنان، زمینهبرای حذف حضور اجتماعی آنان از اجتماع فراهم میشود و در نهایت وجود فیزیکی آنها نیز به واسطهی حجاب از انظار مخفی میماند. ابوزید در جای دیگر به موضعی رادیکالتر، حجاب را به مثابهی نماد زوال عقلانیت زنان در نظر میگیرد. او نقطهی آغاز این فرایند را تحدید حوزههای علمآموزی زنان تنها به ضرورت اجتماعیِ اجتنابناپذیر و نقطهی پایان آن را حذف وجود فیزیکی آنان میداند: «عقلکشی، نخست با پنهان کردن زنان از قلمروی معرفت آزادانه و زایل کردن وجود اجتماعی آنان [نمایان میشود] و دوم با حبس آنها در چاردیواری خانه. و از همه مهمتر پوشاندنِ وجود فیزیکی زنان با حجابی است که تجسم نمادین عقلکشی و سرپوش گذاشتن بر مسائل اجتماعی است» (ابوزید، ۱۳۹۷: ۱۰۷) ص ۲۰۸ اساسا ابوزید حجاب را قانونی اسلامی که در قرآن بدان فرمان داده شده باشد نمیداند، بلکه به اعتقاد وی خواست قرآن رعایت حیا و عفت در عرضهی اندامها در عرصهی عمومی است که البته باید توجه نمود این فرمان به رعایت حیا و عفت مختص به زنان نیست و مردان را نیز در بر میگیرد. بنابراین در آیات مربوط به پوشش از زنان خواسته شده تا جسم خود را منبعد به شکل دیگری بپوشند تا آن اصل حیا رعایت شود نه آنکه به طور کلی منبعد همگی زنان مسلمان باید خمار (روسری) به سر داشته باشند. به عقیدهی او آیهی ۳۱ سورهی نور «مبین آن است که آنها (زنان جزیرهالعرب) از قبل، خمار به تن داشتهاند. و منظور قرآن این نبوده است که خمار باید یک لباس اجباری اسلامی باشد – بلکه زنان آن زمان آن را به تن میکردند» (ابوزید، ۱۳۹۵: ۱۵۸) بنابراین در این رویکرد، اسلام به دنبال حفظ عنصر شرم و حیا در پوشش بوده است نه روسری بر سر گذاشتن تمامی زنان در فرهنگهای گوناگون و در تمامی زنها. صص ۲۱۰ و ۲۱۱ در نگرش ابوزید، آیهی ۵۹ سورهی احزاب نیز که دربارهی مسئلهی حجاب قابل ارجاع است از زنان و دختران پیامبر و زنان مومن میخواهد تا جلبابهای خود را بپوشند تا بدین وسیله شناخته شوند. وی بیان میدارد که در اینجا حجاب بیش از آنکه به عنوان یک وظیفهی دینی مطرح شده باشد؛ نمادی برای شناسایی زنان آزاد و زنان برده است تا بدین وسیله مورد آزار و اذیت قرار نگیرند. به دیگر سخن، در اندیشهی او در این آیه حجاب به عنوان راهحلی اجتماعی برای حل معضل جامعهی عرب آن زمان مطرح میشود و در جوامع مدرن امروز دیگر بیقانونیهایی از این دست وجود ندارد لذا نیاز به راهحلی برای رفع این معضل نیز منتفی میشود. ص ۲۱۱
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.