یادداشت محدثه سهامی

محدثه سهامی

محدثه سهامی

13 ساعت پیش

        "ما ایوب نبودیم "

روایت هایی از کسانی که در طول زندگیشون به نحوی مراقب کسی یا چیزی بودن.
با خوندنش دیدگاهتون به این کلمه حتما تغییر می‌کنه...

زمستون بود که کتاب رو دستم گرفتم تا بخونم ، 
از همون روایت اول دل بستم بهش. اونقدر برام عمیق و جذاب بود که دوست نداشتم تموم شه.
به خودم می‌اومدم و می‌دیدم که دارم به پهنای صورت اشک می‌ریزم !
انگار که همه احساساتم رو از اعماق وجودم می‌کشید بیرون و خب دلم نیومد تمومش کن و روایت آخر موند تا امروز که خوندمش !
ولی کاش همون موقع تموم می‌کردم ،
اون موقع بیشتر تو حال و هوای کتاب بودم و قطعا بهتر می‌تونستم بنویسم راجع بهش.

به نظر من این کتاب ، شورشیه علیه مقدس سازی و اینکه تو رو خدا از آدم‌ها بت نسازید .
کسی که به جبر روزگار ، داره از بیماری مراقبت می‌کنه ، در وهله اول انسانه ! فرشته نیست ! 
با همه احساسات و محدودیت‌های انسانی و خب ممکنه خسته بشه ، کم بیاره و این کاملا طبیعیه و  اتفاقا همینه که باعث می‌شه کارش ارزشمند بشه . 

با خوندن بعضی روایت‌ها ش آدم به خودش می‌گه :
چجور تونستی ؟ چجور دووم آوردی ؟
اما خب مگه برای خود ما پیش نیومده تا حالا ؟ از پس مشکلاتی براومدیم و از روزهایی عبور کردیم که حتی نمی‌تونستیم تصورش کنیم چون ؛
آدم ها از چیزی که فکر می‌کنن ، بسیار قوی‌ترن...!
      
171

16

(0/1000)

نظرات

فاطمه غلامپور

فاطمه غلامپور

4 ساعت پیش

دقیقا

1