یادداشت فاطمه سادات مظلومی

        شروع داستان "یکی میان زندگی ما راه می‌رود" سخت و کند جلو میره هر چند نویسنده تلاش میکنه با همزمانی سه داستان مختلف که مشخصا قراره یه جا بهم برسن و همین یه ذره از غافلگیری اتفاقات کم میکنه سوالاتی رو برای مخاطب بوجود بیاره که به دنبال جوابش کتاب رو ادامه بده

بخش زیادی از کتاب به جای ماجرا شامل واگویه ها و کشمکشهای درونی شخصیت هاست.

فصل ها بین ماجراهای سه شخصیت میچرخه و عنوان هر کدومشون یک تاریخه که تا یه جایی متوجه نمیشدم یعنی چی اما از وقتی هم که فهمیدم حس کردم خوندنش تاثیری در فهم یا حساسیت داستان نداره در حالی که بنظرم نویسنده تلاش ویژه ای برای انتخاب تاریخ ها کرده بود که

من متوجه اهمیتش نشدم

پیرنگ داستان دایره ایه یعنی اولش آخرش رو میگه و خب اینجور داستانها مثل اسپویل شدن سکانس اخر یک فیلم لذت کشف رو برای من از بین میبره چون میدونم تهش چی میشه مگر اینکه گره های داستان در طول رسیدن به اون نقطه ی ابتدا انتها خیلی زیاد باشن

بنظرم کتاب برای مخاطب عامی ممکنه طولانی و خسته کننده باشه چون بخش زیادی از اون رو مباحث اندیشه ای که حاصل ذهن پربار نویسنده است در بر میگیره

شخصیتهای کتاب کم تعداد و کمرنگن و برخلاف کتاب عالی قبلی نویسنده "مسافرجمعه" ، که کوچکترین شخصیتها هم نقش غیر قابل حذفی در روند داستان داشتن اینجا شخصیتهایی داریم که در نظر من سیاهی لشکرن مثل ،رباب ،بچه محبوبه دوست ابراهیم و برادرها ....... شخصیت هایی که کنشگر نیستن و فقط برای پر کردن ماجرا وارد قصه میشن و صرفا به روایتی ازشون شنیده میشه

بنظرم مثل سریالهای ایرانی که تو چند قسمت آخر همه چیز جفت و جور میشه کتاب هم تو چند صفحه ی پایانی تازه به قصه گویی و پرتنش و طپش شدن افتاد که کاش نویسنده این تواناییش رو زودتر به کار می گرفت....

در کل من کتاب رو از جهت پرداخت به یک اتفاق تاریخی از طرف نویسنده ی پر اطلاع پسندیدم اما خوندنش باید انتخاب مخاطب باشه نه صرفا بر اساس یک اتفاق
      
11

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.