یادداشت مجید اسطیری
1402/12/17
و شنیدم که در غزنین خبازان در دکانها بستندی و نان نایافت شد و غربا و درویشان در رنج افتادند و به تظلم به درگاه شدند و پیش سلطان ابراهيم بنالیدند. فرمود تا همه را حاضر کردند. گفت چرا نان تنك كردند؟ گفتند هر باری گندم و آرد که در این شهر می آرند نانوایان تو میخرند و در انبار میکنند و میگویند فرمان چنین است و ما را نمیگذارند که یك من آرد بخریم. سلطان بفرمود تا خباز خاص را بیاوردند و زیر پای پیل افکندند. چون بمرد بر دندان پیل ببستند و در شهر بگردانیدند و بر وی منادی میکردند که هر که در دکان بازنگشاید از نانبایان، با او همين کنیم و انبارش خرج کردند. نماز شام بر در هر دكانی پنجاه من نان بمانده بود و کسی نمیخرید. حکایت بالا در کتاب ارزشمند #سیاست_نامه اثر وزیر دانشمند و حکیم سلجوقیان #خواجه_نظام_الملک آمده است که امروز سالگرد ترور او به دست #حشاشین است. خواجه نظام الملک که در ترویج علم و حکمت و مبارزه با خشونت اهتمام داشت مدارس فراوانی در شهرهای ایران بر پا کرد که همگی به نام او #نظامیه خوانده میشدند. از جمله مفاخر تربیت شده در این مدارس میتوان شاعر بلندآوازه ایرانی #سعدی را نام برد که خودش در بیتی از باب هفتم کتاب گران سنگ #بوستان که به موضوع معرفت اشاره دارد میگوید: مرا در #نظامیه ادرار بود شب و روز تلقین و تکرار بود از همین بیت برمی آید که این مدارس علمیه طلاب را با هزینه دولت بورسیه میکرده اند. (ادرار: مقرری) باری، مرور این حکایت در لزوم مجازات عمال خطاکار حکومتی به اشد وجه در زمانه ما میتواند عبرت آموز و غبطه انگیز باشد. من فقط سال 91 توفیق داشتم به بهانه کنکور ارشد با این کتاب مانوس باشم مدتی
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.