یادداشت فریهستمبامقداریبا [همونفریبا]
فریهستمبامقداریبا [همونفریبا]
4 روز پیش
کتاب سکهای از آسمان اثر جنیفر ال هالم درمورد یه دخترِ نوجوونِ ۱۲ ساله به اسم پنیـه. پنی پدرش رو از دست داده و با مادر و پدربزرگ و مادربزرگش زندگی میکنه. اون کلی سوال درمورد پدرش داره که اون چجور آدمی بوده و چجوری فوت شده اما هیچکس به سوالاش جواب قانعکننده نمیده. خانوادهی پدری پنی که ایتالیاییان و خانوادهی مادریاش با هم هیچ صحبتی نمیکنن. خلاصهی پشت کتاب: «تابستان سال ۱۹۵۳ برای پنی دختر یازده ساله پر از چیزهای غافلگیرکننده و ناخوشایند است. او در رویای تابستانی سرشار از بستنی خامهای گردویی شنا و بیسبال به سر میبرد. اما اوضاع به این سادگی پیش نمیرود اول این که نمی تواند شنا کند چون مادرش میترسد او بیماری فلج اطفال بگیرد. مهمتر این که عموی مورد علاقهاش توی اتومبیل زندگی میکند. مادربزرگش هم تا حرف از پدر پنی یعنی یکی از پسرهایش میشود گریه سر میدهد. دیگر این که خانوادهی پدری و مادری پنی با همدیگر حرف نمیزنند.» احساس میکنم بهترین کتاب نوجوانی بود که خوندم. نمیدونم دقیقا چه چیزی باعث میشد خوندنش اینقدررر لذتبخش و دوستداشتنی باشه. مطمئنم همیشه خانوادهی ایتالیایی و پدری پنی رو فراموش نمیکنم چون خیلی دوستداشتنی و جالب بودن. عمو دامینیک تا ابد توی قلبم به عنوان شخصیت محبوب میمونه و ای کاش بیشتر توی کتای بهش پرداخته شده بود. متن کتاب فوقالعاده روون بود و اصلا نمیشد ازش دل کند. فصلای آخر رو خیییییلی دوست داشتم. ترجمهی نشر افق هم عالیه بود و به بهترین شکل تونسته بود لحن و حس متن کتاب رو حفظ کنه؛ فقط تنها مشکلی که من داشتم با تصویر جلد کتاب بود. به نظرم میتونست یه تصویر جلد خیییلی خوب و جالب داشته باشه و همینجوری آدمهارو به خوندنش جذب کنه. نمیدونم چرا ولی من وقتی کتاب رو توی کتابخونه دیدم ناخودآگاه فکر کردم کاملا درمورد جنگه! ای کاش که توی چاپهای جدید (اگه چاپ جدید داشته باشه) هم تصویر جلد رو تغییر بدن هم رنگ بکگراند کتاب رو. :( خلاصه بگم که واقعا برای من پرفکت بود. عاشقش هستم و خواهم بود و ای کاااش داستان طولانیتر و بازتر یا حتی مجموعهی چندجلدی بود چون واقعا پتانسیلشو داره. حاضرم تا آخر عمرم فقط کتاب نوجوان بخونم.
(0/1000)
فریهستمبامقداریبا [همونفریبا]
3 روز پیش
1