یادداشت زهرا رضائی
1402/12/7
این ماه قرار شد کتاب «ساجی» را بخوانیم، قبلا عکس جلدش را دیده بودم، مخصوصا نام نویسندهاش جذبم میکرد که هرچه زودتر بخوانمش😍 توفیق اجباری حاصل شد و کتاب صوتی را با تخفیف پویش همخوانی خریداری کردم، با تکتک خاطرات راوی داستان همراه شدم، خاطرات به زیبایی و ظرافت تمام توصیف شده بود طوریکه حس میکردم من «نسرینم!»🤔 نسرین قصه ما کودکی سخت و پرماجرایی داشت، در نوجوانی عاشق پسرعمویش شده بود و القصه پسر عمویش شهید بهمن باقری بود! روز اول مهر ماه سال ۵۹ که همه جا بمباران شد و همه فهمیدند که جنگ شده فقط دو ماه از عروسیشان گذشته بود. جنگ خواسته و ناخواسته تمام زندگیشان را به هم ریخته بود، از خرمشهر فرار کرده و به شهرهای دیگر پناهنده شده بودند، نسرین قصه ما مانند همهی قهرمانانی که میشناسیم زنی بسیار محکم و قوی نبوده، زنی معمولی با زندگی معمولی در دل روزگاری غیرمعمولی! این کتاب با کتاب های دیگری که خواندم از چند نظر متفاوت است؛ اول اینکه احساسات و افکار شخصیت اصلی داستان به زیبایی نوشته شده، این زن قهرمانی است که با قهرمان های دیگر تفاوت دارد. دوم اینکه اتفاقات از خونینشهر شروع میشود و با زندگی در چند شهر مختلف ادامه پیدا میکند و به اهواز میرسد! در دل این همه اتفاق، نسرین قصه سعی میکند خانوادهاش را در کنار هم نگه دارد و ستون زندگیاش باشد. سومین تفاوت در شیوه نگارش و توصیف صحنههاست، صحنههایی زنده و پرجزئیات که گاه از اعماق وجود خوشحالت میکند و گاهی با تمام وجود تبدیل به غم میشوی، غمی که خواب را از چشمانت میگیرد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.