یادداشت لیلی بهشتی
1402/4/13
یک انسان عزیز بهم هدیهش داد، و حین این پروسه یک انسان عزیز دیگه هم حضور داشت که بهم گفت آیا یادمه که در گودریدز بهم ریکامندش کرده بوده هزار سال پیش؟ چون از اولین باری که کتاب رو خونده بوده به این فکر افتاده بوده که من ازش خوشم میاد. با این دو مقدمه دیگه بدیهی بود که قراره خوشم بیاد. خارج از انتظار هم رفتار نکردم و خوشم اومد واقعا. کتابهای کودکی که سراغ مفاهیم روزمره میرن هم حتی این توانایی رو دارن که از یه زاویهای برن سراغش که تابهحال چندان ندیدهای، و از این جهت برات جالب و جدید باشه مفهوم کلیشهای مثل دوستی و رازداری و اجتماعی شدن و غم و غصه و همهی چیزهای کلیشهی دیگر در جهان. نمونهاش کتابی که یکی از بسیارموردعلاقههای منه و دیشب حین تعریف کردنش برای یکی داشتم فکر میکردم اگر بهم میگفتن یه کتابی هست با درونمایهی تمیز و مرتب بودن و خوب نگهداری کردن از وسایل قطعا چه در دورهی کودکی و چه الان میگفتم برو بابا، عمرا نمیخوام که بخونمش. ولی وقتی یه دسته مدادشمعی چون باهاشون خوب برخورد نشده تصمیم میگیرن از خونه برن و هرکدوم یه نامه مینویسن برای صاحبشون که درباره دلیل رفتنشون توضیح بدن، این میشه کتاب نامهای موردعلاقهام و هزاران بار میخونمش و به بچهها هم راه و بیراه پیشنهاد میدمش. همهی اینها رو گفتم که نهایتا به این برسم که حتی کتابکودکهای داری مفاهیم تکراری هم، خوبهاشون لااقل، دوستداشتنین. اما کتابکودکهایی مثل اینیکی که میرن سراغ چیزهایی که کمتر کسی میره سراغ توضیح دادنشون برای بچهها، جای ویژهای دارن تو قلبم. مثل این و مسئلهی پناهجویی، مثل «دشمن» دیوید کالی و «لانهی اردک» که نویسندهش رو یادم نیست و مسئلهی جنگ. خلاصه که موضوع دوستداشتنی (پناهجویی دوستداشتنی نیست، جنگ و آواره و بیوطن شدن هم. پرداختن بهش در کتاب کودک دوستداشتنیه.)، تصویرگریها آرام و ملیح و کاملا همسو با ریتم داستان، خود کتاب هم که هدیه و عزیز. what is there not to like؟
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.