یادداشت زهراموصلی

        جمله اول را با اینطور شروع کنم:"در معرفی این کتاب کم لطفی شده"
نوجوان بودم که با خنده های حاج محسن آقا خندیدم و مزارش از نوجوانی شد پاتوق پنجشنبه هایم و جمله همیشه معروفش در ذهنم دور میخورد وقتی موج بیسیم عراقی ها را میگرفت میگفت:"یاصدام پیت حلبی "
دستهایش که به سمت مین آخر رفت شاید باز هم لبخند داشت و داشت میگفت بیا بغل عمو 
و در آخر در بغل خدا به آرزویش رسید .
      
2

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.