یادداشت زهراموصلی
1404/4/17
جمله اول را با اینطور شروع کنم:"در معرفی این کتاب کم لطفی شده" نوجوان بودم که با خنده های حاج محسن آقا خندیدم و مزارش از نوجوانی شد پاتوق پنجشنبه هایم و جمله همیشه معروفش در ذهنم دور میخورد وقتی موج بیسیم عراقی ها را میگرفت میگفت:"یاصدام پیت حلبی " دستهایش که به سمت مین آخر رفت شاید باز هم لبخند داشت و داشت میگفت بیا بغل عمو و در آخر در بغل خدا به آرزویش رسید .
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.