یادداشت مهسا سعادتی

گوژپشت نتردام
        گوژپشت برای من از آن کتاب‌هایی بود که هیچ قصد قبلی برای خواندنش نداشتم، اما نام ویکتور هوگو به عنوان نویسنده روی جلد کتاب هر آدمی را مجاب به خواندن آن می‌کند. کتاب با توصیف معماری کاخ دادگستری پاریس و ازدحام جمعیت شروع می‌شود، در داستان چندین روایت وجود دارد که در آخر به یک نقطه منتهی می‌شوند. بر خلاف ترجمه عنوان کتاب، شخصیت اصلی کتاب گوژپشت نیست. شخصیت‌ها زیادند، اما نه به اندازه‌ای که از هم تشخیص‌شان ندهید یا فراموشتان شوند. در این داستان شما به عمق روابط مختلفی از جمله رابطه پدر و فرزند، رابطه دو معشوق، رابطه دو دوست و... می‌روید و احتمالا از فرط درک شخصیت‌ها بعد از پایان کتاب دلتان برای آن‌ها تنگ می‌شود.
باید بگویم که داستان گوژپشت و اسمرالدا و رئیس شماسان و پیر گرنگوار یک طرف، و توصیف معماری کاخ دادگستری پاریس و کلیسای نتردام یک طرف. توضیحات هوگو درباره‌ی تغییر و تحول و تکامل معماری و ارتباط آن با الفبا چنان مرا به وجد آورد که  بعد از خواندن آن انگشت به دهان ماندم.
در آخر هم باید بگویم اسمرالدا دوست‌داشتنی‌ترین، رئیس شماسان قابل‌درک‌ترین و پیر گرنگوار منفورترین شخصیت کتاب گوژپشت نتردام برای من هستند. 
      
1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.