یادداشت سهیل خرسند

        گنج داستان‌ِ کوتاه‌یست به قلمِ جلال آل‌احمد. 
از آن داستان‌هایی‌ست که موقعِ خواندنش خودتون رو زیر یک کرسی در حال شنیدنِ قصه از زبانِ‌ مادربزرگ‌تون تصور می‌کنید. داستان توسطِ یک پیرزن در قسمت زنانه‌ی مسجد در حالِ کشیدن قلیان برای بقیه‌ی خانم‌های مجلس نقل میشه٬ در مورد زنی به نام بتول که یک دختر ترشیده هست و بعد مدتی با یک دست‌فروشِ‌ دوره‌گرد ازدواج میکنه و شوهرش با یکی از دوستانش دم عید شریک میشه و اقدام میکنن به اجاره‌ی یک کاروانسرا جهتِ پختِ شیرینی که دم عیدی یک پولی در بیارن اما در اون کاروانسرا گنج پیدا میکنند و ... 
داستانیه که خیلی کوتاه می‌خواست به تقدیر اشاره کنه٬ همین و بس
      
1

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.