یادداشت سید هادی میرمهدی
1403/9/18
وقتی یک پروژه، به اصطلاح عامیانه امروزی ،شیک و مجلسی اجرا میشه و به ثمر میشینه ... 🔹سفرنامه (در واقع اولین سفرنامه حج) 🔸بر اساس قدیمی ترین نسخه 🔹محقق توانا 🔸کار پژوهشی حرفه ای 🔴بهترین ناشر 🔹مدیر شایسته اصلا همه موارد دست به دست هم داده تا یک اثر و نسخه که قدیمی ترینش در هند پیدا شده به چاپ برسه... برشی از متن کتاب "مسجدی که ما در آنجا بودیم.اندک رنگ شنجرف و لاجورد با من بود، بر دیوار آن مسجد بیتی نوشتم و به رنگ،شاخ و برگی در میان آن بردم.ایشان بدیدند،عجب داشتند ،و همه اهل حصار جمع شدند،و به تفرج آن آمدند.و مرا گفتند که اگر محراب این مسجد نقش کنی صد من خرما به تو دهیم! و صد من خرما نزدیک ایشان ملکی بود.چه تا من آنجا بودم از عرب لشکری به آنجا آمد و از ایشان پانصد من خرما خواست،قبول نکردند و جنگ کردند. و ده تن از اهل حصار کشته شد و هزار نخل بریدند و ایشان ده من خرما ندادند.چون با من شرط کردند،من این محراب نقش کردم و آن صد من خرما بدادند..." فراز و فرودهای قشنگی وجود داره که این تیکه از کتاب رو بخاطر وفای به عهد مردمان فلج که با ناصر خسرو بسته بودند گذاشتم. حتما حتما بخوانید ،با همین تحقیق... ممنون از دکتر توکلی و انتشارات فخیم علمی فرهنگی و مدیریت محترم سرکار خانم رضایی
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.