یادداشت طیبه اژه ای

بعد از پایان
        «اگر به خاطر کوه برمی‌گردید حاضرم اما به خاطر عینک نه. این اولی‌اش نیست که گم می‌کنم.»
به نسرین نگاه کرد که هنوز قانع نشده بود و می‌گفت حیف عینک به آن قشنگی.
منظر خندید.
«نگران نباش. گران نبود.»
نسرین گفت به خاطر گرانی‌اش نمی‌گویم. من خودم اگر چیزی گم کنم خوابم نمی‌برد.
یک لحظه چشم‌مان به هم افتاد. منظر راه افتاد پایین. شالش را مثل پرچمی بالای سرش پرواز داد.
«زندگی‌مان را گم کرده‌ایم، این یکی هم روش.»
      
1

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.