یادداشت فاطمه رجائی

رودین
        این کتاب منو با شخصیت خاصی رو به رو کرد که درک متفاوتی ازش داشتم...!
.
اول کتاب گفته میشه:« وطن بدون هریک از ما هم ممکن است باشد، ولی هیچ‌یک از ما بدون آن نمی‌توانیم باشیم. وای بر کسی که جز این فکر می‌کند و دوچندان وای بر کسی که حقیقتا بدون آن زندگی می‌کند!
جهان وطنی حرف پوچی است، شخص بی‌وطن صفر است، پایین‌تر از صفر. خارج از چارچوب ملیت هیچ‌چیز وجود ندارد؛ نه هنر، نه حقیقت و نه زندگی.»
و اصلی‌ترین دلیل خوندن این کتاب برام همین بخش بود.🌱

داستان درمورد مردم دهکده‌ایه که با ورود فرد جدیدی به نام رودین، زندگی‌شون کمی دچار تلاطم میشه...
.
در مورد کتاب بگم که، داستانِ اونقدر خاصی نداشت ولی شخصیت‌ها خوب به تصویر کشیده شده بودن و «رودین» گل سرسبد کتاب بود...!
از اون‌جایی که چپ و راست با رودین‌نماها مواجه می‌شدم و با نگاه « عالم بی عمل، زنبور بی عسل» برندازشون می‌کردم؛ این کتاب من رو مجاب کرد که از زاویه دیگه‌ای نگاه کنم و این باعث شد خیلی از خوندنش خوشحال باشم.
جز کتاب‌هاییه که به هرکسی پیشنهاد می‌کنم.🌱
.
📗از متن کتاب:
«کسی که صرفا خودش را دوست دارد مثل تک‌درخت بی‌ثمری خشک می‌شود.»

«انسان باید با مردم زندگی کند. این چه میلی است که آدم بخواهد مثل دیوژن توی خم زندگی کند؟
اولا توی خم به دیوژن خیلی خوش می‌گذشت. در ثانی شما از کجا می‌دانید که من با مردم زندگی نمی‌کنم؟»

«یادم می‌آید که من هم مثل خیلی‌ها اصرار داشتم حرف‌های رودین ممکن نیست در مردم اثر کند. ولی من در آن موقع از مردمی مثل خودم صحبت می‌کردم، از مردمی که به سن و سال فعلی من هستند، زیاد زندگی کرده‌اند و زندگی خُردشان کرده است. برای چنین مردمی یک نت خارج در کلام کافی است تا کل آن را ناساز کند و آن را بی‌اثر سازد. ولی خوشبختانه قوه شنوایی اشخاص جوان آن اندازه رشد و تکامل نیافته و آنقدر‌ها نازپرورده نشده است. 
اگر ماهیت و واقعیت آنچه می‌شنود در نظرش خوب بیاید، دیگر کاری به آهنگ آن ندارد! آهنگش را در وجود خود می‌یابد.»
.
۱۲ تیر ۳
      
163

25

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.