یادداشت آریانا سلطانی
4 روز پیش
فونتامارا نوشته اینیاتسیو سیلونه ترجمه منوچهر آتشی . . "او آماده بود که برای موفقیتش هرکاری بکنه. تمام این کارا رو به خاطر عشق یک زن میکرد. شایدم مرگ نجاتش داده باشه." صفحه ۱۹۰ . اینیاتسیو سیلونه، نویسنده و متفکر برجسته ایتالیایی قرن بیستم، با نام اصلی سکوندو ترانکویلی در سال ۱۹۰۰ در منطقهٔ آبروتزو زاده شد. او در سالهای نخست جوانی به جنبشهای سیاسی چپ گرایش پیدا کرد و به عضویت حزب کمونیست ایتالیا درآمد. اما با مشاهدهٔ انحرافات ایدئولوژیک و سختگیریهای استالینی، از آن حزب فاصله گرفت و به تدریج به یکی از منتقدان سرسخت تمامیتخواهی، چه در قالب فاشیسم و چه در شکل کمونیسم اقتدارگرا، بدل شد. این سیر اندیشه و تجربههای سیاسی در سراسر آثارش بازتاب یافته است. سیلونه در تبعید، عمدتاً در سوئیس، میزیست و همانجا مهمترین رمانهایش از جمله فونتامارا و نان و شراب را نوشت. نگاه او بیش از هر چیز معطوف به دهقانان و فرودستان جامعه بود، کسانی که در نظامهای سیاسی و اقتصادی زمانهاش سهمی جز محرومیت و بیعدالتی نداشتند. رمان فونتامارا (1933) نخستین اثر مهم سیلونه و احتمالاً شناختهشدهترین کار او در سطح جهانی است. داستان در روستایی کوچک در جنوب ایتالیا به همین نام رخ میدهد، جایی که مردمانش—دهقانانی فقیر و سادهدل—زندگی خود را بر پایهٔ کار بر زمین، آب اندک و امیدی اندکتر میگذرانند. سیلونه در همان آغاز، فضای فقر و درماندگی را ترسیم میکند و سپس تضاد اصلی را آشکار میسازد: ورود قدرتهای تازه، چه دولت مرکزی و چه سرمایهدارانی که با نام «تمدن» و «پیشرفت» پا به زندگی مردم میگذارند. یکی از نخستین تنشهای داستان مربوط به ماجرای مالیاتها و سپس حقآبه و برقرسانی است. دهقانان فونتامارا که از درک پیچیدگیهای قوانین مالی و قراردادهای جدید عاجزند، ناگهان خود را در برابر نظامی مییابند که هم زمین و هم آبشان را میبلعد. در این میان، شخصیتی به نام ترادر بهعنوان نماد سرمایهداری فریبنده وارد میشود. او با وعدههای رفاه، عدالت و توسعه، اعتماد اهالی را جلب میکند، اما اندک اندک نشان میدهد که هدفش چیزی جز بهرهکشی و چپاول نیست. به این ترتیب، زندگی دهقانان فونتامارا در مسیر تازهای از استثمار قرار میگیرد: مالیاتهای سنگین، محرومیت از زمینهای کشاورزی و از دست رفتن حق دسترسی به آب و برق. از منظر ادبی، سیلونه نویسندهای بود که بیش از هر چیز بر سادگی بیان و وضوح روایت تکیه میکرد. او در پی آفرینش ساختارهای پیچیده یا بازیهای زبانی نبود، بلکه دغدغهاش این بود که رنج و ستم اجتماعی را در زبان مردم عادی بازگو کند. نثر او سرراست، بیپیرایه و مستقیم است، تا آنجا که برخی منتقدان آن را بیشتر یادآور گزارش یا شهادت میدانند تا داستانی صرفاً تخیلی. همین ویژگی باعث میشود آثارش به سرعت با مخاطب ارتباط برقرار کنند، بهویژه با کسانی که نسبت به سرنوشت طبقات محروم حساسیت دارند. با وجود این، آنچه رمان را از یک گزارش اجتماعی ساده متمایز میکند، لحن انتقادی و صریح آن است. سیلونه میکوشد بیعدالتیهای فاشیسم و سرمایهداری را افشا کند و به دهقانان صدایی ببخشد. با این حال، منتقدان بارها یادآور شدهاند که فونتامارا—همچون بسیاری از رمانهای سیاسی دهههای ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰—تا اندازهای ایدئولوژیک است. به بیان دیگر، در حالی که یک رمان کلاسیک معمولاً مجالی به مخاطب میدهد تا خود قضاوت کند، در این اثر اغلب دیدگاه نویسنده یا راوی به شکل مستقیم و پررنگ بیان میشود. بنابراین، خواننده به جای آنکه تنها شاهد باشد، مدام با قضاوتها و داوریهای روشنفکرانه مواجه میشود. البته باید توجه داشت که این ویژگی در بافت تاریخی و سیاسی زمانهٔ سیلونه قابل فهم است: او در تبعید و در شرایطی نوشت که فاشیسم در کشورش حاکم بود و امکان بیطرفی یا سکوت برای یک نویسندهٔ متعهد تقریباً وجود نداشت. در میان شخصیتهای رمان، براردو ویولا جایگاهی ویژه دارد. او جوانی است که هم نیروی زندگی و هم امید به تغییر را در خود حمل میکند، اما سرنوشتی تراژیک نصیبش میشود. براردو با روحیهٔ مقاوم و سرکش خود نماد شورش علیه وضع موجود است، اما همانند بسیاری از قهرمانان روستاهای محروم، قربانی میشود. این سرنوشت تلخ نه تنها بُعد انسانی رمان را تقویت میکند، بلکه نگاه واقعگرایانهٔ نویسنده را نیز نشان میدهد: در جهانی که نابرابری ساختاری ریشهدار است، قهرمانان فردی نیز به آسانی از میان میروند. ترجمهٔ فارسی فونتامارا به قلم منوچهر آتشی از جمله ترجمههای روان و خوشخوان این اثر به شمار میرود. آتشی توانسته است لحن ساده و روستایی رمان را به فارسی منتقل کند، بیآنکه از بار اجتماعی و انتقادی آن بکاهد. همین ترجمه سبب شده کتاب برای خوانندهٔ فارسیزبان بهویژه در فضای دهههای گذشته جذابیت دوچندان داشته باشد. در مجموع، فونتامارا رمانی است کوتاه، یکنفسخوان و تأثیرگذار. اگرچه نمیتوان آن را بهترین اثر سیلونه دانست—چرا که بعدها در نان و شراب و دانه زیر برف به پختگی بیشتری در تلفیق داستانپردازی و اندیشه رسید—اما بهعنوان نخستین گام جدی او در عرصهٔ ادبیات سیاسی، جایگاهی ویژه دارد. سلسلهوقایع و نحوهٔ روایت در فونتامارا بسیار هوشمندانه چیده شده و خواننده را تا پایان همراه میسازد. این اثر، بیش از هر چیز، یادآور رنج مردمی است که صدایشان به گوش جهانیان نمیرسید، و شاید همین وظیفهٔ اخلاقی و انسانی، بزرگترین دستاورد رمان باشد. در پناه خرد پینوشت: فیلمی به اقتباس از اثر به همین نام در سال ۱۹۸۰ ساخته شده و دیدنیست.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.