یادداشت Scottie
1403/11/26
از بین کتاب های تنتن واقعا عجیب غریب ترین کتابی بود که خوندم. به هیچکس نمیشد اعتماد کرد، به هیچ چیز نمیشد مطمئن بود. و آخرش شاید عجیب ترین بخشش بود، و اینکه اونا عملا روحشون هم از چیزایی که دیدن خبر نداشت، ولی میلو همهرو دید! و خب این احساس برام به وجود اومد که خب هر کدوم از ما میتونیم همچین تجربه ای داشته باشیم و هیچوقت نفهمیم که این اتفاقا واقعا افتاده. و صادقانه، بیشتر از خود خط داستانی، از این متعجب شدم که هرژه حدود ۵۰ سال پیش چه نبوغی به خرج داده بود! اینجور کتاب ها يا در کل داستان ها الان شاید کلیشهای به حساب بیان، ولی یه همچین چیزی، اونم تو اون سال، واقعا برام شگفت انگیزه. این کتاب کاملا از اون حالت عادی کتابهای تن تن خارج بود، دیگه هیچ چیزی نبود که خود تن تن بتونه با هوش خودش حلش کنه. کمک از یه نیروی ماورایی! این درکل برام چیز جدیدی بود، چون وقتی صحبت داستانهای تنتن میشه عموما ذهن کسی پیش همچین چیزی نمیره. واقعا توقع مواجهه با چنین داستانی رو نداشتم. هنوزم بعد چند ماه برام جدید و عجیبه.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.