یادداشت هومن

هومن

هومن

1403/7/2

نامه های ایرانی
        روزی به خانه‌ای رفته بودم که جمعی از هر دسته و هر صنف در آن جا گرد آمده بودند، و در گوشه‌ای چند پیرزن، که پیدا بود برای زیبا ساختن خود زحمت بیهوده و بسیار کشیده بودند، با هم گفتگو می‌کردند.

یکی از آنها می‌گفت:«مردهای امروزی با مردهایی که ما در جوانی دیده بودیم فرق دارند. در آن روزگار مردها با ادب بودند و مهربان و خوش‌اخلاق. اما مردهای امروزی خشن هستند و تندخو.»

مرد سالمندی هم، که پیدا بود به بیماری نقرس مبتلاست، می‌گفت:«همه چیز عوض شده است. دیگر هیچ چیز به شکل آن روزها نیست. چهل سال پیش همه سالم بودند و خوش و خندان. آن روزها همه در این فکر بودند که خوش باشند و برقصند و تفریح کنند. اما حالا همه دردمند هستند و غم و غصه می‌خورند.»

و یک مرد روحانی که به سخنان او گوش می‌داد، گفت:«آقا آن سال‌ها گذشت، چه دوران اعجازآمیزی بود. آن پادشاه شکست‌ناپذیر بر تخت نشسته بود.»...

به نظر می‌آید که قضاوت‌های ما بیشتر جنبه شخصی دارد، و همه‌چیز به احساسات و اعتقادات ما باز می‌گردد. تعجبی ندارد که سیاه‌پوست‌ها شیطان را موجودی سفیدرنگ و نورانی می‌دانند و خدایان آن‌ها از زغال سیاه‌ترند. ونوس‌های بعضی از اقوام پستان‌های بزرگی دارند که تا روی زانوانشان آویزان شده است. و همه بت‌پرستان به بت‌های خود چهره انسانی می‌بخشند؛ آدمیان، روی کره زمین_که در برابر عظمت خلقت، ذره‌ای بیش نیست_زندگی می‌کنند؛ و خدای خود را با آن همه عظمت، با اندیشه‌های ناچیز خود، با نمونه‌هایی که در ذهن دارند، به نظر می‌آورند.

از پاریس - ۱۴ صفر ۱۷۱۴ [میلادی

https://hooman.bio.link/
      
1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.