یادداشت همشهری جوان
1401/3/10
4.4
13
جزیرهی شاتر یا همان «شاتر آیلند»را حتما دیدهاید، فیلم معمایی اسکورسیزی با بازی لئوناردو دی کاپریو. این فیلم را قرار بود «دیوید فینچر»بسازد و «برد پیت»هم بازی کند اما قرعه به نام کارگردان «راننده تاکسی»و زوج هنریاش دی کاپریو افتاد که حق هم نگذریم فیلم را تبدیل کردند به یکی از بهترین فیلمهای اسکورسیزی و حتی یکی از بهترینهای ژانر معمایی در سینما. فیلم جزیره شاتر برگرفته از رمانی به همین نام نوشتهی دنیس لهان است نویسندهای که فیلمهای «رودخانه مرموز»و «بچه گمشده»هم اقتباسهایی از داستانهای او هستند. درکتاب جزیره شاتر بر خلاف فیلم، داستان از کودکی تدی آغاز میشود و فضای کتاب هم به مراتب تاریکتر از فضای فیلم اسکورسیزی است. جزیره شاتر که در واقع پرفروشترین رمان لهان هم به شمار میآید روایتگر داستانی افسری به نام تدی است که از بوستون برای تحقیق دربارهی فرار یک بیمار روانی به جزیره شاتر میرود تا در بیمارستان روانی آنجا به همراه همکارش بررسیهایی را انجام دهند. اما ماجراهای عجیب بیمارستان، «تدی» را به این نتیجه میرساند که مسئولان بیمارستان آزمایشهای خطرناکی را روی مغز بیماران آنجا انجام میدهند و به همین دلیل مانع خروج وی از جزیره خواهند شد. خط اصلی داستان سرشار از اضطراب است و خواننده را چنان در پایان غافلگیر میکند که زمان لازم است تا خواننده بتواند با حقهای که از راوی داستان خورده است، کنار بیاید. این کتاب را نشر چشمه با ترجمه «کوروش سلیمزاده» منتشر کرده است. مترجمی که عقیده دارد اگر فیلمی اقتباسی خوب از آب دربیاید، حتما داستان خواندنی هم داشته. حالا باید خواند و دید با این ورژن ایرانی ما هم میتوانیم به اندازهی اسکورسیزی از این داستان غافلگیرانه لذت ببریم یا نه؟ بخشی از متن کتاب: «دوسال از مرگ دُلورِس میگذشت، با این حال هنوز هم شبها در خواب سراغ تدی میآمد. حضورش در رویاهای تدی چنان قوی بود که گاه صبح که از خواب برمیخاست برای چند دقیقه فکر میکرد دلورِس در آشپزخانه است و یا روی ایوان آپارتمانشان در باتنوود ایستاده و قهوه میخورد این البته حقه کثیف و سنگدلانهای از سوی ذهنش بود، با این حال تدی خیلی وقت بود که منطق وجودی آن را پذیرفته بود. بیدار شدن از خواب، هرچه باشد، شباهت گریزناپذیری به تولد دوباره دارد. شما بدون هیچ گذشتهای از خواب برمیخیزید بعد چند خمیازه و باز وبسته کردن چشمهایتان، گذشتهتان را از نو جمع میکنید. تکههای خاطراتتان را بُر میزنید و براساس تقدم و تاخر زمانی مرتب میکنید، تا خود را برای رودررویی با زمان حال آماده کنید.» فائزه خابوری، شمارهی493همشهری جوان، 18بهمن93
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.