یادداشت ثنا احمدی

                خالد حسینی خیلی قوی این کتاب رو نوشته
البته قلمش به پختگی بادبادک باز نیست ولی واقعا قوی نوشته
قوی نوشته که من احساس می‌کنم مریم و لیلا تو محله‌های خودمونم هستن
قوی نوشته که منی که جنگ رو ندیدم و لمس نکردم باهاش اشک می‌ریزم و ساعت‌ها فقط به جلد کتاب نگاه می‌کنم 
قوی نوشته که وقتی لیلا برای طارق اشک می‌ریخت سینه و گلوی منم می‌سوخت 
قوی نوشته که وقتی مریم از گذشته و حال زندگیش می‌گفت از بی‌رویایی برای آینده‌اش دنیا برام سیاه می‌شد.
نمی‌دونم تو کشور ما چند تا از این لیلاها وجود داره
چند تا از این مریم‌ها گوشه خونه‌ها.
اما آرزو می‌کنم برای همۀ مریم‌ها، همۀ لیلاهای این جهان نه تنها ایران
که این سختی‌ها براشون تموم بشه
که برسن به روزهای شیرین لیلا توی موری
البته موری بدون مریم نه
موری با چاشنی حضور مریم
البته که سخته دنیا از خاکستری بشه طلایی
رنگ موهای لیلا
اما آرزو که عیب نیست
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.