یادداشت رعنا حشمتی
1402/9/12
موقع خوندن کتاب ذوق احمقانهای داشتم. چون از اولین خوانندههای کتاب بودم. و کتاب را داغداغ هدیه گرفته و خواندم. فرمت خیلی جالبی داشت. همونطور که در مقدمهاش میگه، مجموعهای از ۸۴ جستار برقآسا :)) یعنی همه جستارها دو یا حداکثر سه صفحه داشتن. برای همین در رفتوبرگشتهای زیادی خونده میشه و مناسب زمانهای سوختهست. (مثل کتاب پاتوقها. اونم همینطور بود.) و خیلی جالب بود که در عین اینکه بهم ربط نداشتن، انگار زبان و کلمات رشتهای بودن که همه چیز رو بهم وصل میکردن. (شاید (امیدوارم) در بریده کتابهایی که گذاشتم مشخص باشه.) نوع نوشتارش رو خیلی دوست داشتم و پیش میومد که دو سه بار یه جستارش رو بخونم. بعضیاش هم معمولی بود. در کل تجربه جالبی بود و اگه به مسئله زبان یا چندزبانی یا همچین چیزهایی علاقهمندین قطعا جذابیتش براتون چندبرابر میشه. —— در روزهایی کتاب رو میخوندم که دو عزیزی که داشتن از ایران میرفتن خونه ما مهمون بودن. بعضی جاهای کتاب، بخاطر زجری که آدمها برای مهاجرت و یاد گرفتن زبان جدید و دل کندن از زبان مادریشون متحمل میشن گریهم میگرفت. شاید اقتضای فضایی بود که درش بودم، نه لزوما جملههای کتاب؛ اما خب، میتونم رکورد گریه با این کتابم به نام خودم ثبت کنم.
(0/1000)
1402/9/19
0