یادداشت فاطمه سلیمانی ازندریانی

تاتار خندان
        آیا کتاب‌ها آینه‌ی زندگی نویسندگان‌شون هستند؟
آیا با خوندن یک کتاب میشه به دنیای شخصی نویسنده نزدیک شد‌؟
تقریبا جوابی برای این سؤال ندارم. اما توجه شما رو به دو کتاب از #غلامحسین_ساعدی جلب می‌کنم. #عزادارن_بیل و #تاتار_خندان
کتاب اول یک مجموعه داستانه در مکان واحد و شخصیت‌های واحد. همه‌ی داستان‌ها در روستایی به نام ‌بَیَل اتفاق می‌افته و هربار یکی از اهالی روستا درگیر یک ماجرا می‌شه. همه‌ی داستان‌ها تلخ و گزنده هستند. مرگ، رنج، گرسنگی، بیماری انگار که قرار نیست هیچ اتفاق خوبی اونجا بیفته.
کتاب دوم یک رمانه. یک پزشک که گویا شکست عشقی خورده از شهر و بیمارستان و دوستانش می‌کنه برای طبابت به یک روستا به نام #تاتار_خندان کوچ می‌کنه. و همه اتفاقات در اون روستا می‌افته. یک داستان تقریبا خطی بدون هیچ گره و تعلیق نفس‌گیر با یک نثر ساده و روان و حال خوش. انگار که قرار نیست توی اون روستا هیچ اتفاق بدی بیفته اما انقدر ماجراهای جذاب و عجیب داره که مخاطب رو همراه می‌کنه اون‌قدری که آدم نمیتونه کتاب رو زمین بذاره.
شاید اگه یک نوقلم این کتاب رو بخونه با خودش بگه چه کتاب ساده‌ای و نوشتن این که کاری نداره.
اما اصلا اینطور نیست. 
به قول یکی از دوستان ساعدی از پیچیدگی به سادگی رسیده.
نویسنده تکنیک‌هایی به کار برده که احتمالا مخاطب عام اصلا متوجه اون نمیشه ولی از خوندن کتاب لذت می‌بره.
اتفاقات کتاب انقدر واقعی و رئال به نظر می‌رسن که آدم گاهی خیال می‌کنه که داره خاطره می‌خونه.
نکته بامزه درباره این دوتا کتاب اینه که ساعدی عزادارن بیل رو در اوج رفاه و حال خوب نوشته و تاتار خندان رو در زندان.
پس آیا کتابها آینه‌ی زندگی نویسندگان‌شون هستند؟
      
2

4

(0/1000)

نظرات

ممنون.
خیلی خوب و عالی نوشتین. 

0