یادداشت Soli

Soli

Soli

1404/4/14

        فکر کنم چیزی که بیشتر از همه من رو به خوندن این کتاب ترغیب کرد، خلاصه‌ای بود که پشت جلد نوشته شده بود. مخصوصا که اوایل کتاب هم بود و زود بهش رسیدم و، خب واقعا خیلی جذاب بود برام چنین روایتی از چنین اتفاقی. اصلا تصور کردن اون صحنه، کتابایی که خون پاشیده بهشون، اون‌قدر جالب بود که دلم خواست برم ببینمش. آره خب، حرفای قشنگی نیست و کی دوست داره که توی یه صحنه جرم حاضر بشه و از این حرفا، اما واقعا جزو جالب‌ترین صحنه‌های قتلی بود که من درموردشون خونده یا شنیده بودم.
داستان جالبی بود و شخصیت‌های جالب‌تری داشت. آدما و اتفاقای عجیب‌غریب، حرفای ضدونقیض، یه قتل مشکوک، همگی و همگی بوی یه داستان کارآگاهی خیلی جالب رو می‌دادن.
اما خب پایان کتاب تا حدی ناامیدم کرد. 
یه پایان غیرقطعی، برای یه داستان ماجراجویانه یا یه رمان عاشقانه جالبه، اما من از اونایی‌ام که دوست دارم وقتی یه رمان رازآلود این مدلی رو می‌خونم، ته‌ش به قطعیت کامل برسم که فلان اتفاق افتاده. اما بعد از تموم شدن این کتاب، تعداد نسبتا زیادی سوال بی‌جواب موندن. آخر هم نتونستم "به طور قطع" بفهمم که بالاخره کی داشت راستشو می‌گفت و کی دروغ.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.