یادداشت meli najafi

meli najafi

meli najafi

5 روز پیش

        به نام او
.
.
.
مرغ دریایی حکایت "زوال" است. زوالی که با سقوط مرغ‌دریایی به درست ترپلف آغاز می‌شود. تمام اشخاص این نمایش در پی اهدافی والا هستند که در آخر، حتی هنگامی که به آنها می‌رسند، باز جایی از زندگی‌شان می‌لنگد؛ و این زوال است. نینا هنرپیشه می‌شود ولی هنرپیشه‌ی خوبی نیست. ترپلف می‌نویسد و نوشته‌هایش منتشر می‌شوند؛ و آدم گمان می‌کند که:«همه‌چیز مرتب است!» ولی او همان والسی را می‌نوازد که نشان از غم او دارد. بله و بازگشت نابه هنگام  نینا بیشتر ترپلف او را به لبه‌ی پرتگاه می‌برد. حالا تصور کنید: دو آدم لبه‌ی پرتگاه: که یکی آن دیگری را هل می‌دهد و خود می‌گریزد. بله، نینا آهسته آهسته ترپلف را به مسلخِ خود می‌برد؛ به او امید می‌دهد و ناگهان می‌گوید:«نه! من مرغ دریایی نیستم، من هنرپیشه‌ام!» و سر می‌برد و می‌رود. حالا در نظر داشته‌باشید: ترپلفی که همواره از مادرش بی‌مهری دیده، نوشته‌هایش مورد تمسخر قرارگرفته و حالا معشوقه‌اش بعد از 2 سال گذشته و باز ابراز می‌کند که کس دیگری را دوست دارد، آیا جز زوال چیزی از او انتظار می‌رود؟
. 
ترپلف، نینا نیست که بگوید:«من مرغ دریایی نیستم، من نویسنده‌ام!» پس به زوال محکوم است و مثل مرغ‌دریایی محکوم به سقوط.
      
16

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.