یادداشت نرجس درزاده
3 روز پیش
. مثل سطر شعری بر کاغذ که سپیدی گاه به گاه آن را قطع می کند . . . کلام در زمان شکل می گیرد ، به شکلی ناشناختنی ...... . . کلامی که باید اعلام شود ، کلامی که باید در گوشت و استخوان جای گیرد . زبان بدل به جسم می شود _ شعر یا نثر _ . . مالارمه : همه چیز بدان دلیل وجود داشت که شعری یا کتابی آفریده شود . . . آنچه خداوند [ در انسان بر می انگیزد شعر است ، کلامی که هم گفتار است و هم جهت . کلام جهت یافته موجودی تمام عیار است . . . رمبو فکر می کردی می توانی همیشه از من فرار کنی ؟ . . باشد که همهمه بدل به صدا [ ی آدمی شود و باشد که صدا در من بدل به زبان گردد ! . . جسم غمگین است و من همه ی کتاب ها را خوانده ام . . . . اما صدایی که او مشتاق شنیدن آن است صدایی بی کرانه است و در خدا یافت می شود . شاعر می خواهد از زندان خویشتن رها شود و یکسره به قلمرو اراده ی خداوند پای بگذارد . . . کلمات به خودی خود بی ثبات اند ، کلمات فقط [ منظور نویسنده را برای خواننده ترجمه می کنند ، و جایی برای تلاقی آن دو در صفحه ی سفید فراهم می آرد ، کلمه (( وحدتی است که از توالی حاصل شده )) . بر خلاف این ، فکر نگار های شرقی موقعیت نویسنده را تغییر می دهد . نوشتن دیگر نه حرکتی افقی که رابطه ای عمودی است . (( شاعر دیگر صرفا شاعر نیست بلکه مانند نقاش ، تماشاگر و منتقد کار خود می شود ، خود را در حین اجرای اثر خود تماشا می کند . )) . . آیا قرار بود شاعر بشود یا پیامبر ؟ کلودل برای خود ضابطه ای اندیشید دریافت که در کسوت شاعر می تواند همچون انسانی مذهبی در هر فرقه خدمت کند . او می توانست هم رودریگ باشد و هم برادر او . . . کلودل برای سنگ گور خود این کلمات را برگزید : در اینجا کالبد و دانه ی پل کلودل خفته است . . و اینک من که با تو بدل به اصل و آغاز شده ام . . . . پل کلودل فارسی عبدالله کوثری
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.