یادداشت پیمان قیصری
1402/5/21
تصور کنید در چایخانهای چند مرد سیبیل به سیبیل نشستهاند و در فضا فقط صدای قلقل قلیان و به هم خوردن استکان و نعلبکی میاد. در گوشهای مردی نشسته و از خاطراتش میگه. شما هم گوش تیز میکنید تا صدای مرد رو بشنوید. هر از گاهی هم وسط صحبتها حواستون پرت میشه به اینکه آیا قند رو بزنید تو چایی یا نه! ولی بعد از مدتی باز پی حرفها رو میگیرید تا ببینید آخرش چی میخواد بگه. پاریس جشن بیکران برای من همچین حسی داشت. از اونجایی که کلا نوشتههای همینگوی برای من اندکی ملالآوره و طرفدار داستان کوتاه یا خاطرات مقطع نیستم این کتاب هم من رو به وجد نیاورد اما کتاب بدی هم نبود و حسی که گرفتم شبیه به فضایی بود که توصیف کردم.ه
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.