یادداشت محمد جواد رستمی
1401/11/29
3.8
57
زنآقا روایتی است از همسر یک روحانی که همراه شوهرش به تبلیغ در روستایی دورافتاده می رود؛ روستایی با رسم و رسوماتی خاص. قلم روان نویسنده کمک می کند که کتاب را یکسره بخوانی، آن هم کمتر از چند ساعت اما نبود جاذبه ای در روایت تو را وسوسه می کند که کتاب را زمین بگذاری و بی خیال خواندن شوی. به نظرم قلم بدست گرفتن برای وقتی است که سوژه ات جذاب باشد و در دلش اتفاقاتی جذاب رخ دهد! زنآقا سوژه اش جذاب است اما اتفاقات درونش، عادی! سوژه اش همراهی یک روحانی است در تبلیغ ماه رمضان، آن هم در روستایی دورافتاده با مردمانی ساده اما اتفاقات درونش معمولی و روزمره! نویسنده نتوانسته روحانی مبلغ را به خوبی به تصویر بکشد و رسالتش را بیان کند. شاید اگر آن قدر که تلاش می کند فضای روستا و اهالی و آداب و رسومشان را بیان کند، به رسالت شوهر روحانی اش می پرداخت کتاب بهتری از آب در می آمد. اصلا کتاب را که می خوانی به هوای فهمیدن یک روحانی مبلغ است؛ این که چه می کند و پیرامونش چه اتفاقاتی رخ می دهد؟! از زاویه دید همسرش چگونه است؟! رسالتش چیست و چرا از شهر خودش، هزار کیلومتر کوبیده و آمده در این روستا؟! نویسنده این ها را مفروغ عنه گرفته و شاید چون برای خودش حل شده، برای خواننده هم حل شده تصور کرده است و بیشتر به خودش و مردم روستا و حواشیشان می پردازد که تهش هم چنگی به دل نمی زند. علی ای حال شاید اولین کتابی است که به این سوژه پرداخته است؛ کتابی که ولو ضعیف اما ارزش خواندن دارد و در لا به لای آن می توان به رسالت یک روحانی دست یافت. خصوصا برای خانم ها کتاب خوبی است چرا که فضای کتاب بیشتر زنانه است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.