یادداشت مجتبی بنی‌اسدی

موریانه
        داستان انقلاب با روایت یک ساواکی

این نویسنده‌ی شهیر ایرانی، یک مبارزِ سابقه‌‌دار است. پس خیالمان راحت است که می‌توانیم یک رمان مبارزه‌جویانه درجه یک بخوانیم. اما من با نوشته‌هایی که قصه «تعریف می‌کنند» و کمتر «نشان می‌دهند»، خیلی نمی‌توانم ارتباط بگیرم. اما نمی‌دانم چه بود که حدود ۲۰۰ صفحه از ۳۰۰ صفحه را بی‌وقفه خواندم.
آنچه من را جذب کرد، زاویه دید داستان بود که از زبان یک ساواکیِ پاپتی که به معاون سازمان هم می‌رسد روایت می‌شود. همین شخصیت اصلی که ساواکی بود، جیک‌وپوک ساواک را می‌ریخت روی دایره. البته گاهی هم باید خواننده حواسش به لحن غیراعتماد راوی باشد که مثلا دارد می‌گوید فلان کار را ساواک نکرده، ولی دقیقاً کار خودشان است.
جنبه‌ی دیگر رمان، نشان دادن گروه‌هایی بود که نقش اصلی را در انقلاب داشتند. نمی‌دانم این‌طور بود یا نه، اما برداشت من این بود که نقش کمونیست‌ها و فدایی‌ها را بیشتر از طرفداران امام خمینی نشان می‌داد. البته بارها و بارها هم اسم امام را به عنوان یکی از بزرگترین رهبران انقلابی‌ها آورد.
برای منی که اطلاعات تاریخ معاصرم کم است، این رمان اطلاعات خوبی از ساواک، شروع انقلاب، فعالیت‌های گروهک‌ها، وضعیت زندان‌ها، درباریان، دزدی‌ها و خیلی مسائل دیگر در قالب یک قصه‌ی روان، پیش‌رونده و بدون معطلی داشت.
این رمانی که محدوده‌ی به نسبت طولانی را از پیش از سال ۴۲، تا سال‌های بعد از انقلاب را شامل می‌شد، به خوبی در حدود ۳۰۰ صفحه گنجانده بود.

ظاهراً نقدهای جدی هم به این رمان، در رمان انتشارش که سال‌های ابتدایی بعد از انقلاب بوده، وارد شده. باید بروم بخوانم.
      
1

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.