یادداشت Akbarpoor
1403/7/10
3.7
1
از معدود کتابهایی بود که زمان خواندنش را جزو عمرم حساب نکردم. روی کلماتش سر میخوردم و پیش میرفتم و در آغاز هر فصل از نو نویسنده را برای این انتخاب روای تحسین میکردم. چطور ممکن است همه چیز اینقدر تمیز باشد؛ انتخاب راوی، زبان، توصیفها و تصاویر، بوم و اقلیم، و قصههایش... منِ راوی به خوبی کار خودش را کرده بود و در داستان پردازی و تعلیق نقش خیلی مهمی داشت. انگار نصف بار تعلیق را خودش به تنهایی به دوش میکشید و چه خوب در رمان جا افتاده بود. برای من، نویسندهی این رمان، استادِ داستاننویسی ست. فقط یک مشکل با کل رمان داشتم، وقتی تمام شد نمیدانستم چرا این داستان نوشته شده. به نظر دلیلی جز سرگرمی نداشت، و شاید هم نشان دادن تبحرش. و به احتمال زیادتر من آن گیرایی لازم را نداشتم. و به نظرم رسید که یکجور ناامیدی و سیاهی در رمان دیده میشود. اسم وطرح جلدش هم کاملا با آن سیاهی هماهنگ است. من که رمان دیگری از ایشان نخواندم ولی امیدوارم با این همه تبحر و این زبان دوست داشتنی رمانهای امیدوار کنندهای هم نوشته باشد
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.