کل کتاب، گفتگویی است میان لیلا، مادر حضرت علیاکبر با اسب پسرش.
در جذابیت داستان همین بس که روزی که امتحانای ترم اولمون تموم شد، اومدم خونه. نشستم تو اتاقم خوندم. و بعد از یک ساعت و نیم تمومش کردم و از جام بلند شدم!!
پ.ن: از اون کتاباییه که هنگام مطالعه باید یه جعبه دستمال کاغذی کنارتون باشه ((: