یادداشت محدثه حسنی
1404/1/29
سلام و نور شخصیتهای نمایشنامه راستش برام خیلی ملموس و آشنا بودند . چند روز پیش با پسرم صحبت میکردیم راجع به جایگاه متفاوت آدمها در این دنیا ، گفتم خب تفاوت هوش ، توانایی و ... هست که باعث تفاوت جایگاه آدمها میشه، پرسید ایا عدالته ؟ گفتم عین عدالته. چون دنیا همونقدر که به انسان نابغه نیاز داره به ادم کودن هم نیاز داره. همونقدر که به رئیس و کارفرما نیاز داره به کارگرم نیاز داره. پرسید پس چرا اون رییس به کارگره احترام نمیذاره گفتم این دیگه ایراد آدمهاست که نمیتونن لزوم این تفاوت رو در هر بخش درک کنند و دچار فروپاشی اخلاقی میشن و این ربطی به عدالت خدا نداره. به نظرم اگر آدمها سر جای خودشون درست رفتار میکردند، حق هم رو پایمال نمیکردن، هیج کس از اون چیزی که بود ناراضی نبود و همه کنار هم خوشحال بودیم. من در طول زندگیم دیدم آدمهایی که قدرت ریسک دارند و تغییرات اساسی توی زندگیشون ایجاد میکنند ، آدمهایی که قدرت ریسک ندارند و میترسند از تغییر شرایطشون، آدمهایی که هوش سرشاری دارند و از قِبَلش به جاهای خوبی میرسند، آدمهایی که هوش متوسطی دارند یا خیلی کم هوشند، آدمهایی با قدرتها و تواناییهای متفاوت که خلقتشونه و ربطی به خودشون نداره. لزوم زندگی تو این دنیا وجود این تفاوتست اما کی میخوایم درک کنیم و دست از تحقیر هم، آزار هم، توهین به هم و استثمار هم دیگه برمیداریم 🤷♀️🤷♀️ کی به این رشد میرسیم که تفاوت باید باشه تا کار دنیا بچرخه🤷♀️🤷♀️ کی یاد میگیریم هم دیگه رو توبیخ و سرزنش نکنیم، کم کاری خودمون رو گردن هرچیزی غیر از خودمون نندازیم، به هم کمک کنیم ، همدیگه رو دوست داشته باشیم و خودمون رو هم دوست داشته باشیم🤷♀️ دایی وانیا رو خوندم و شخصیتهاش رو دور و برم دیدم. افسوس که به دنیا و زندگی در اون به چشم یک مسیر یک جهته که انتهایی نداره نگاه نمیکنیم چون اگر اینطور نگاه میکردیم و مرگ رو پلی برای عبور از این دنیا و رفتن به دنیای کاملتر میدیدیم سعی میکردیم خودمون رو براش اماده کنیم و دست همدیگه رو هم بگیریم . اونوقت دیگه انفعال و درجا زدن و عقب گرد کردن، چه فردی، چه اجتماعی معنا نداشت و فقط پویایی و حرکت رو به جلو بود. باشد که روزی همگی به این درجه از رشد برسیم و دنیا رو جای قشنگتری برای زندگی کنیم بدون هیچ ملالی❤️❤️
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.