یادداشت مجتبی شاهسون

باقی مانده های آشویتس: شاهد و بایگانی
        به سختی می‌توان توضیحی برای کتاب باقی مانده‌های آشویتس اثر جورجو آگامبن ارائه کرد چرا که کتاب با زبان تخصصی آگامبن نوشته شده است و احتمالا برای مخاطبان عامی چندان قابل فهم و البته جالب توجه نباشد. با این حال می‌توان برای معرفی آن از چیزهای دیگری هم استفاده کرد.
فیلم " این یک زندگی زیباست" ( it’s a beautiful life )  توجه مخاطب را به یک مساله بسیار مهم جلب می‌کند که در کتاب باقی مانده های آشویتس نیز تا حدی بدان پرداخته شده. این مساله، بازماندگان هستند. صحبت کردن از زندگی انسانی پس از آشویتس چیزی است که جورجو آگامبن نیز به آن پرداخته است.
وقتی سربازهای آلمانی فرار کردند و آخرین بازمانده‌های آشویتس فهمیدند که زنده‌اند، به راستی چه بر سر بازماندگان آمد. آیا این بازماندگان همان انسان هایی بودند که یک روز به این اردوگاه‌ها وارد شدند. قطعا اینطور نبود. نکته پر اهمیت این داستان در این می‌گذرد که آگامبن می‌خواهد نشان دهد چطور آن چه واقعا در این رخداد اتفاق افتاده است به درستی دیده نشده. چیزی که در ددادگاه‌ها اظهار شد هرگز چیزی نبود که بازمانده‌های آشویتس احساس می کردند، همانطور که آگامبن در کتاب می‌نویسد: "مسئله امر واقع هرگز نمی‌تواند به مسئله امر قضایی فروکاسته شود". با این حال، این کاستن از واقعیت به نفع امر قضایی صورت گرفته است. بازماندگان به راستی شاهد هراس‌آورترین رخ‌داد جهان نوین بودند. آن‌ها، تولید انبوه اجساد را نظاره کرده‌اند که پدیده‌ای وحشتناک و نابود کننده برای عصر مدرن و تمام ادعاهای انسانی آن بود. در آشویتس مردم نمردند، بلکه اجساد تولید انبوه شدند. آگامبن می‌نویسد که حتی بازماندگان نیز به راستی زنده نبودند و جهان مدرن در اشویتس موفق به بلعیدن چیزی شد که دارای منزلتی ویژه بود، منزلتی که به آن خاصیت عدم قابلیت بلعیدن می‌داد. جهان مدرن این چیز را بلعید: مرگ! و مرگ همان چیزی بود که هیچ گاه، بشر قادر به نابود کردن ارزش  و منزلت آن نبود اما پس از آشویتس، مرگ به چیزی ناچیز فروکاسته شد زیرا به وفور در همه جا دیده می‌شد و آشویتش اغاز گر بی‌منزلت شدن مرگ است. همانگونه که آدورنو می‌گوید: پس از آشویتس نمی‌توان شعر نوشت!  کل فرهنگ پس از آن، آشغال است!
اردوگاه اشویتس، بی‌شک همه انسان‌هارا به ته خط رساند و به نا‌انسان‌ها تبدیلشان کرد! ته خط انسان هیچ چیز نیست غیر از ناممکنی دیدن، که دیدنش انسان را به نا‌انسان بدل می‌کند.
"چه چیز ابلهانه‌تر... از خدایی‌است که طالب قربانی‌های خونین و هولوکاست‌هایی‌است که بوی بقایای سوخته می‌دهند؟"

      
2

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.