یادداشت خآنومِ‌رآوی

        یلدا نام یک فرشته است...!

یلدا نام یک فرشته است ، بالا بلند.
با تن پوشی از شب و دامنی از ستاره.
یلدا نرم نرمک با مهر آمده بود.
با اولین شب پاییز و هر شب ردای سیاهش را قدری بیشتر بر سر آسمان می‌کشید؛ تا آدم‌ها زیر گنبد کبود آرام‌تر بخوابند!
یلدا هر شب بر بام آسمان و در حیاط خلوت خدا راه می‌رفت، و لابلای خواب‌های زمین لالایی‌اش را زمزمه می‌کرد ؛ گیسوانش در باد می‌وزید و شب به بوی او آغشته می‌شد.
                      ***
یلدا شبی از خدا پاره‌ای آتش قرض گرفت. آتش که میدانی، همان عشق است.
یلدا آتش را در دلش پنهان کرد تا شیطان آن را ندزدد.
آتش در یلدا بارور شد!
فرشته‌ها به هم می‌گفتند:[ یلدا آبستن است. آبستن خورشید. و هر شب قطره قطره خونش را به خورشید می‌بخشد و شبی که آخرین قطره را ببخشد دیگر زنده نخواهد ماند.]
فرشته‌ها گفتند:[فردا که خورشید به دنیا بیاید یلدا خواهد مرد!]
                       ***  
یلدا همیشه همین کار را می‌کند می‌میرد و به دنیا می‌آورد.
 یلدا آفرینش را تکرار می‌کند!
 راستی، فردا که خورشید را دیدی به یاد بیاور که او دختر یلداست؛ و یلدا نام همان فرشته‌ای است که روزی از خدا پاره آتش قرض گرفت...:)!
      
5

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.