یادداشت مجتبی شاهسون

        "بودای بزرگ، کمکشان کن"  در قالب نمایشنامه، با الهام از حکومت کوتاه‌مدت خمرهای سرخ در کامبوج توسط آلکسی کازانتسف نوشته شده است که خواندن آن برای آگاهی به آنچه بر سر روح انسان در وقایع سیاسی کلان می‌افتد خالی از فایده نیست. این داستان نشان می‌دهد که چطور وقایع سیاسی کلان خارج از اراده‌ی افراد انسانی، چون چرخی غول‌پیکر به راه می‌افتد و انسان‌های بی‌شماری در زیر چرخ‌دنده‌هایش له میشوند. چه آنان که وفادار به آن بودند و چه آنان که از سر اجبار با آن کنار می‌امدند.
در سال ۱۹۷۴، در کامبوج گروهی به نام خمرهای سرخ به رهبری پُل پوت با ایده های مائویستی و به ظاهر کمونیستی، بر سر کار آمدند، آن سال را سال صفر نامیدند تا در مقابل تمدن تکنولوژیکی که قرن ۲۱ برایشان پیش می‌آورد مقابله کنند. آن‌ها میخواستند با تمدن نوین غربی در جهان همراه نباشند، تکنولوژی را از بین ببرند و از سال صفر آغاز کنند. شعارشان ساختن ارتشی از نئاندرتال ها بود که کامبوج و سپس جهان را نجات دهد. برای این‌کار چیزهای زیادی باید نابود می‌شد و اولین و مهم ترین آن شهر بود. شهرها باید تخریب میشدند و کمون‌های روستایی شکل گرفت که مردم در‌ان‌ها زندگی و کار میکردند.  رنگ ها چیز دیگری بودند که میبایست انسان از آن آزاد شود، همه لباس یک دست سیاه میپوشیدند، خانواده و خانه دیگر معنایی نداشت، مالکیت هر چیزی، خوردن چیزی بیش از آن که کمون به افراد میداد نیز ممنوع بود‌‌‌. زندگی تماما متعلق به کمون بود. استفاده از هر چیزی که تمدن را به یاد می‌آورد ممنوع بود، حتی داروهای غیرگیاهی و خارجی! در راستای ساختن کشور مد نظر خمرهای سرخ، یک چهارم جمعیت، یعنی ۲ میلیون نفر از ۸ میلیون جمعیت کامبوج، کشته شدند. تصویر روی کتاب نیز، تصویر برخی قربانیان این سال‌هاست. سال ۱۹۷۹ با ورود ارتش ویتنام به مرزهای کامبوج، خمرهای سرخ شکست خوردند. 
در  این کتاب، مخاطب در قالب نمایشنامه‌ای که داستان آن در یکی از کمون‌ها رخ می‌دهد، با وضعیت زندگی در این دوران آشنا می‌شود.

      

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.