یادداشت مریم
3 روز پیش
سونیای چهلسالهی تنها. سونیایی که در شهری زندگی میکنه که "وقتی آدم احساس عمیقی به کسی داشته باشد، به او علاقهمند است" و عشق نه در اتمسفر این شهر وجود داره نه در زندگی زن تنهای چهل ساله. سونیایی که وقتی مدیر آموزشگاه رانندگی میخواد یه مشکل جزئی رو براش حل کنه از این مهربونی کوچک چنان تحت تاثیر قرار میگیره که میخواد گریه کنه. این کتاب از دل یه منطقهی سرد و غمگین میاد تو زندگی آدم و یه جاهایی قلبت رو گرم میکنه، یه جاهایی اشکت رو درمیاره و در نهایت تو رو متوجه زندگی زنان فراموششدهی اطرافت میکنه.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.