یادداشت فرنوش

فرنوش

فرنوش

1404/1/9

        چهار پنج سال پیش یه بار یه چپترش رو خوندم ولی خیلی نگرفت منو. یکی دو سال آخیر خیلی شنیدم اسمشو و همه خوندنش گفتم بذار ببینم چیه و راستش... نمی‌گم ناامید شدم ولی خیلی هم به وجد نیومدم. موضوع کتاب خفن بود ولی روندش برای من خیلی گیرا نبود. می‌تونست هیجان بیشتری داشته باشه. بهتر بود زبان داستان اول شخص نمی‌بود و این همه شخصیت اضافه توش اورده نمی‌شد. ولی در کل پیامش خوب بود. ترس داشتن و زندگی کردن خیلی بهتر از اینه که توی ترس زندگی کنی و برام جالب بود که متیو همونجایی رفت که مکان امنش بود. مرگ همینطوری غیرقابل پیشبینی و یهوییه حتی اگه ازش خبر داشته باشی بازم کسی از دو دقیقه بعدش خبر نداره پس بهتره جوری زندگی کنه انگار همیشه روز آخره.
کتاب‌هایی با موضوع مرگ خیلی بهتری هم هستن مثل ورونیکا تصمیم می‌گیرد بمیرد و این کتاب جلوشون حرف زیادی برای زدن نداره ولی برای یه بار خوندن شاید بد نباشه.
      
3

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.