یادداشت علیرضا پورنفیسی
1402/11/10
عمدا امتیاز بیشتر از سه را برای این کتاب انتخاب کردم که راغب شوید آن را بخوانید. من نه نویسندهی اثر را می شناسم و نه آن را شاهکار میدانم. اما حس عجیبی هنگام خواندن این کتاب دریافت کردم و شدیدا از خواندنش لذت بردم. نقطه قوت کتاب زبانش است حقیقتا زبان روایتِ به معنایی که فقط همین حقش را ادا میکند "برگ ریزان" است. تخصص ندارم که بررسی کنم لحن و زبان تاریخی قاجار و پیشتر از آن دقیقا همینگونه بوده یا نه ولی طوری به متن داستان نشسته که لذتش را دوچندان میکند. پیچ و تاب زبانی، روایت ساده ای که برای نقاش ماجرا اتفاق میافتد را تعلیق میبخشد و شما را همراه میکند. چیزی که با آن روبرو میشوید ماجرای غم و عشق است و بیشتر از آن دوتا، دست سرنوشت. شاید این سه کلمه خیلی زیادی برای بیان یک ماجرا کلیشهای باشد ولی اتفاقی که در سه فصل این داستان بلند و نه رمان رقم میخورد چیزی ورای مفهوم این سه تا نیست. غمی که جلالالدین با آرزوهای از دست رفته دارد با عشقی ادامه پیدا میکند و سرانجام دست سرنوشت با همان آرزوها به سراغش میآید. این کتاب از مجموعهای است که توسط نشر چشمه چاپ شده، مجموعهای از داستانهای بلند یا ناولا که کمی از داستان کوتاه بلندترند و از رمان کوتاهتر. مجموعهی نویسندگان فارسی با عنوان "هزار دستان" چاپ شده و اثرهای ترجمه با عنوان "برج بابل". درخت خون دومین کتابیست که از مجموعهی هزار دستان میخونم و انصافا هر دو رضایتبخش بودن. اصل ماجرا اینکه این کتاب مخصوص علاقهمندان به کتاب تنبلی چون من است که میخواهند یک کتاب یک مجلس تمام شود. درخت خون را بخوانید و لذت ببرید.
(0/1000)
نظرات
1402/11/11
ممنونم از معرفیتون. به لیستم اضافه شد. من فکر میکردم ترتیب به این صورت باشه: داستان کوتاه < داستان بلند یا ناولا < رمان یا ناول که سرچ کردم و با لغات ناولت و نوول و.. مواجه شدم و خلاصه گیج شدم. 🙏🏾😆
2
0
علیرضا پورنفیسی
1402/11/11
0