یادداشت هانیه

هانیه

1400/6/14

صد سال تنهایی
        قبل التحریر: اگر قصد خواندن صد سال تنهایی را دارید اولا به شما تبریک می‌گویم، ثانیا پیشنهاد می‌کنم حتما ترجمه‌ی عالی جناب بهمن فرزانه را تهیه کنید.

خدایا، خدایا، چه طور ممکن است بتوانم شدت لذتی را که با خواندن صد سال تنهایی تجربه کردم در قالب کلمات ناچیز بریزم و انتظار داشته باشم عمق حسم به درستی منتقل شده باشد؟ قطعا نمی‌شود، چون به ازای آدم‌های دنیا ضربدر کتاب‌های دنیا ضربدر دفعات مطالعه تجربه‌ی متفاوت وجود دارد و خوش‌حال ام که با سه بار خوانش این کتاب سه تا از فوق العاده‌ترین تجارب را به نام خودم ثبت کردم.

گابریل گارسیا مارکز رمان‌نویس، گزارشگر و ناشر کلمبیایی ست که بیشتر به نویسندگی صد سال تنهایی شهرت دارد و در سال 1982 بابت این کتاب نوبل ادبیات را از آن خود کرد. اولین دلیل برای مطالعه‌ی صد سال تنهایی برای من همین بود، همین قرابت خلق و خوی مردم آفریقا، آمریکای لاتین و ایران. خیال‌گونگی، رویاپردازی، جادو، همان عناصر شاخص آثار برجسته‌ی ادبیات فارسی. داستان داستان هفت نسل از خانواده‌ی بوئندیا ست. بوئندیاها در ماکوندو زندگی می‌کنند. پدر خانواده – خوزه آرکادیو بوئندیا – سال‌ها قبل در یک درگیری آگیولار را کشت و قرار بود به خاطر این کار عقیم شود. برای همین محل زندگی‌اش را ترک کرد و یک شب رویای «ماکوندو» را دید. شهری از آینه‌ها که جهان را در خود منعکس می‌کند و نشان می‌دهد. به محض بیداری، تصمیم گرفت ماکوندو را در کنار رود پایه‌ریزی کند. (ماکوندو یکی از نمونه‌های ساختن آرمان‌شهر در ادبیات داستانی است.) خوزه آرکادیو اعتقاد داشته ماکوندو باید دور تا دور با آب محصور شود. برای همین ماکوندو تبدیل به جزیره‌ای شد که با جهان بیرون تا سال‌ها هیچ ارتباط و پیوندی نداشت، به جز سالی یک بار حضور گروه کولی‌ها در جزیره. 

یکی از ایده‌های پشت صد سال تنهایی این است که انسان گیرافتاده‌ی تقدیر است. وقایعی مشخص طی بازه‌های زمانی نسبتا منظم در نسل‌های مختلف تکرار می‌شوند، گویی هر واقعه امضای یک خانواده است. هیچ‌کس و هیچ‌چیز نمی‌تواند این زنجیر نفرین‌شده را پاره کند، گریزی از سرنوشت نیست. دوست داشتم با این مسئله مخالف باشم اما به شکل غریبی تا به حال مشاهداتم صح‌گذارش بوده اند!

سیر رمان در نظر من شکل یک دره است. داستان در اوج شروع می‌شود، با عوض شدن فضا و نسل‌ها کمی افت می‌کند و ناگهان در پایان با یک تیک آف حیرت‌انگیز در بالاترین نقطه‌ی ممکن تمام می‌شود. از زاویه‌ای دیگر این کتاب را می‌توان «داستان عرش تا فرش» نیز نامید؛ ابتدا خانواده‌ی بوئندیا – با وجود جنون خوزه آرکادیو و ملکیادس – در سعادت کامل اند و بین اهالی ماکوندو اعتباری ویژه دارند، در نهایت اما هیچ خبری از آن اسم و رسم نیست. حتی کسی نمی‌داند بوئندیاها، پایه‌گذار شهری که در آن زندگی می‌کنند، چه کسانی اند.

+آئورلیانو یازده صفحه‌ی دیگر را هم رد کرد تا وقتش را با وقایعی که با آن‌ها آشنا بود تلف نکند و به پی بردن رمزگشایی لحظه‌ای که در آن به سر می‌برد مشغول شد و همچنان به آن رمزگشایی ادامه داد تا این که خودش را در هنگام رمزگشایی آخرین صفحه‌ی آن نوشته دید؛ انگار که خودش را در آیینه‌ای ناطق ببیند. در این موقع همچنان ادامه داد تا از پیش‌بینی و یقین تاریخ و نوع مرگش آگاه شود؛ اما دیگر نیازی نبود که به خط آخرش برسد؛ زیرا فهمید که دیگر هرگز از آن اتاق بیرون نخواهد رفت؛ چون پیش‌بینی شده بود که شهر ماکوندو درست در همان لحظه‌ای که آئورلیانو بابیلونیا رمزگشایی نوشته‌ها را به به پایان می رساند، با آن طوفان نوح از روی کره‌ی زمین و از یاد نسل آدم محو می‌شود و هرچه در آن نوشته آمده، دیگر از ابتدا تا همیشه تکرار نخواهد شد؛ چون نسل‌های محکوم به صد سال تنهایی بر روی زمین فرصت زندگی دوباره‌ای را نخواهند داشت.
      
12

21

(0/1000)

نظرات

فهیمه

1400/9/7

از ریویوتون استفاده کردم فقط جایی در متن اشتباه گفته اید قرابت مردم ایران و آفریقا که اشتباه بود چون کتاب در مورد مردم آمریکای جنوبی است

0

سلام ۷۴ صفحه از کتابو خوندم ولی به نظرم چیزی نداشت جز مهملات و خرافات. حالا هم موندم با این وضعیت چجوری ادامه بدمش
1

0

سبک کتاب "واقع گرایی جادویی" است. به این نکته توجه داشته باشید. 

0

الآن که دیگه تمام شد و من از سبکی که صرفا اوهام رو پرورش بده و هیچ خروجی مثبتی برام نداشته باشه و صرفا چهارتا واژه به دایره واژگانم اضافه کنه متنفرم
1

0

هانیه

1402/2/30

اگه می‌تونید این قدر راحت به ادبیاتی که باهاش مأنوس نیستید تنفر بورزید به نظر یه مقدار باید رو نوع نگاهتون کار کنید. :))) 

0

روی نوع نگاهم که صد در صد باید کار کنم و ناخالصی هاشو برطرف کنم. مسئله اینجاست که مارکز در قله سبک رئالیسم جادویی قرار داره و بنده همانطور که در نظری که جداگانه برای این کتاب نوشتم از این سبک خوشم نیومد. البته قلم نویسنده و مترجم با اغماض از محتوا و همچنین تخیلات جالب نویسنده به نظرم برای کسی که علاقه‌مند به خیال پردازیه خوبه :)

0

MhmdAmin

1402/3/19

ترجمه سحر عزتی مزخرف و سانسور شده بود از نشر آتیسا

0