یادداشت dream.m

dream.m

dream.m

1404/4/22

        هوا سرده و تو از درون و بیرون یخ زدی آرتورو ، من اینو می‌دونم. میتونم بفهمم چه حالی داری وقتی میگی از زندگیت راضی نیستی، به خانواده ت و ملیت مهاجرت افتخار نمیکنی و پدرت باعث سرافکندگی ته. آرتورو من درکت میکنم وقتی اونجوری غریزی و خودخواهانه عاشق میشی و بعد به خاطرش دست به گناه و دزدی میزنی. من غمت رو میفهمم و جنسش رو میشناسم وقتی پس زده و طرد میشی و هیچ جایی برای رفتن نداری. میتونم بفهمم روی پای خودت وایسادن برای یه نوجوان دوازده ساله یعنی چی، درک میکنم مادر و پدر داشتن ولی یتیم بودن چجوریه، آرتورو منم میدونم عشق توی دوازده سالگی چه طعمی داره و باور کن عمیقاً اعتقاد دارم عشق توی نوجوانی پاک ترین و خالص ترین نوع عشقه و هیچوقت دوباره تکرار نمیشه. آرتورو منم مثل تو کسی رو از دست دادم و عشقم رو توی تابوت دیدم و باهاش مردم. منم سردمه آرتورو ، مثل تو و هیچ آتیشی گرمم نمیکنه .
....
فانته توی این کتاب ثابت کرده یک رمان برای اینکه تاثیر گذار و ارزشمند باشه، لازم نیست حتما یک قطعه ادبی درخشان باشه یا نثر مبهم و پیچیده ای داشته باشه . کافیه صادقانه بنویسی و بلد باشی خوب بنویسی. 
جالب این جاست که فانته این رمان رو توی ۲۹ سالگی نوشت و فقط یکبار قبل چاپ اونو خوند. با این حال تونست همچین کتاب محشری از کار دربیاره. این اگه نبوغ نیست پس چیه؟
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.