یادداشت مـاهـ در آغـوشـ خـورشـیـد 🌔
1403/6/21
این کتاب از اون کتاب هایی بود که وقتی در حال خوندنش بودم همه چیز رو درموردش و آنچه خوانده بودم فراموش میکردم! همزمان با خواندن کتاب فیلم هم میدیدم که باعث اسپویل شدن بعضی جاها میشد. نویسنده های این کتاب نویسنده هایی هستن که بیشتر آثارشون توی ایران ترجمه شده و پرطرفداره. همین دو نویسنده هم کارگردانان فیلمی با همین نام هستند. اوایل کتاب گیج میشدم و وقتی فیلم رو دیدم فهمیدم علتش چی بوده.( کارایی که کرکتر ها میکردن مثل مصرف الکل:| ) تغییر موضوع وسط یه موضوع نیمه تمام بیشتر باعث گیجی بود. فیلم و کتاب تفاوت های بسیاری داشتن . نویسنده ها از گفتن جزئیات اصلی خودداری میکردن و اضافه گویی میکردن و بیشتر روی فیلم حساب کرده بود.( منظورم از اضافه گویی گفتن جزئیات بی موردی که واقعا برای خواننده مهم نبود ، البته بین خودمون بمونه ولی خب گاهی هم به درد میخورد) همه میدونیم که هیچ بشری نمیتونه ذات واقعی خیر و شر رو بیان کنه و این کتاب هم کلا همه رو آخر خراب کرد. کتاب ایده ش چیزی شبیه دیگرستان بود. از موضوعات الهی ( که انقد تغییرش داده بود که دیگه اسمش این نبود) برای جذاب کردن داستانش استفاده کرده بود، ولی نه اینکه حقیقت رو بنویسه ، فقط برای سرگرمی ، با چیزهایی که خودش میخواست فقط اسمش فرشته و شیطان بود ولی درواقع چیز دیگه ای بود. دوستی ازیرافیل و کرولی یه دوستی ممنوعه تقریبا حساب میشه ! اول داستان که با راهبه ها برخورد داشتیم ، این تئوری و چیزی که تقریبا باور خیلی ها شده که راهبه ها و کشیش ها و افرادی از این دسته شیطان پرست دزد و ... هستن هم داخل این داستان ذکر شده بود . راهبه ای که نیمه شیطان رو به خانواده تحویل میده بهش پیشنهاد اسم میده . یکی از اون اسم ها قابیله که اگه دقیق دقت کنیم متوجه میشیم که درواقع داشته اسم اولین انسانی که آدم کشت رو پیشنهاد میده . و همش حفظ ظاهره که اونم خراب کرد. نویسنده خودش رو آدام فرض میکرد. اما علتش چی بود؟ دوست داشت آدام باشه ، چون آدام با فرشته و شیطان روبرو شد . میتونست اونموقع بهشون بگه که تو کار ما دخالت نکنین و بزارین زندگی کنیم! یعنی حرف دلی رو که فکر میکنه هیچوقت نمیتونه بزنه رو تو کتاب و از زبون یه پسر بچه بگه. تو فیلم یه چیزایی مثل خاطرات کرولی و ازیرافیل تو قرن های مختلف وجود داشت که توی کتاب نبود. اینکه فرشته هم مثل آدما وسوسه میشه و شیطان هم خوب میتونه باشه برداشتی غلطه . کتاب اونقدر نکته داشت که بخوام بگم ، ولی واقعا یادم نمیاد... ولی هرچی بود ذوقم بخاطر خرید کتاب الکی بود و تا صفحه ی ۲۷۰ فقط معرفی شخصیت ها و مقدمه بود ، فکر میکردم دیگه مقدمه ش تموم شده که دیدم نه بابا تا آخر بازم معرفی شخصیت داریم! و درباره ی جنگ، الودگی، قحطی و مرگ بگم که انگار اینه ی دارودسته ی آدام بود. البته بگم بیشتر دوست داشتم داستان به کرولی و ازیرافیل بیشتر بپردازه ولی گاهی وقتمون با بیشتر کرکتر ها و موقعیتشون پرداخته میشد ، ولی خب فرصت بیشتری با کرکتر های غیر دوستداشتنی بودیم. آخر کتاب هم کلیشه ای و تقریبا مسخره شد... مخصوصا وقتی همه ی کرکتر ها تند تند وقتی به تادفیلد میرسیدند سوال میپرسیدن و آخرشم همو کنار هم دیدن ! ممکنه چیزی اضافه کنم پس اگه چیزی تغییر کرد تعجب نکنید✔️
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.