یادداشت ریحانه مویدی

ریحانه مویدی

ریحانه مویدی

1404/3/11 - 14:41

«و بار دیگ
        «و بار دیگر به شهری که زمانی دوست میداشت برگشت.....»

داستان درباره پسری روستایی بود که عاشق دختر خان که دوست دوران کودکیش بود میشه و سرگذشت این دو در سه زمان گذشته حال و آینده به صورت همزمان روایت میشه.
اولش متوجه نمیشدم که توی سه زمان مختلفه و گنگ بود برام ولی زود بهش عادت کردم و ازش لذت بردم.
کتاب تا حدی شبیه به هذیان های شاعرانه ی یک عاشق دلخسته زیر بارونه
فکر کنم اسم هلیا که اسم شخصیت زن داستانه ، رو نادر ابراهیمی برای این کتابش در حالی که توی اتوبوس بوده و داشته حروف کلمه«الهی» رو جا به جا میکرده ساخته و از اون به بعد اسم هلیا توی ایران باب میشه:)
درکل زیبا و پر احساس بود✨
      
68

15

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.