یادداشت محمد مهدی
دیروز

باسمه 🔰 بعد از «یادداشتهای زیرزمینی» و فضای تیرهوتارش، مجدداً نیاز به هوای پاک کودکی داشتم. اتفاقاً از قبل هم براش آماده شده بودم و ادامه مجموعه «من و بابام» رو برای الآن کنار گذاشته بودم. انتخاب درستی هم بود خداروشکر ❤️ 🔰 ماجرای من و مجموعه، کلیات در مورد خود مجموعه و مواردی از این دست، همونیه که توی یادداشت جلد اول نوشتم و دیگه زیادهگویی نمیکنم. اگه لطف کنین همون یادداشت رو بخونین ممنون میشم 🙏 🔰 این جلد رو هم دوست داشتم؛ مثل جلد اول: ساده، صمیمی و دوستداشتنی... راستش این دفعه غم بیشتری ته دلم بود... یادتون هست توی یادداشت قبلی در مورد غم منعشدن اُزر پدر و پسر از حق «دوستداشتن» و «دوستداشتهشدن» گفتم؟ ایندفعه بیشتر و بیشتر فکر میکردم چقدر پدر و پسر اهل فلسطین، لبنان، یمن، سوریه، عراق و ایران بودن که از اونا هم این حق دوستداشتن و دوستداشتهشدن گرفته شد... این روزها خبرهای دردناک و فاجعهبار قحطی انسانساخت اسرائیل در غزه بیشتر از قبل به گوش میرسه... در شرایطی که صف کامیونهای حامل مواد غذایی بیرون غزه هست و محمولهها رو به فساد گذاشته، پیکرهای نحیف بیرمق پسرها و پدرها به زمین میافتن و برای همیشه از این خاک آلوده به ظلم ظالمان پر میکشن... این رو توی یادداشتی مینویسم که احتمالاً بهش رجوع میکنم: هیچوقت هیچوقت هیچوقت صحنهای که طفل سهساله که به معنای واقع کلمه پوست استخوان شده بود و چشمش به سمت در چادر خشک شده بود رو نمیتونم فراموش کنم... آه و آه و آه... ✅ عکس یادداشت رو این انتخاب کردم به یاد پدرها و پسرهایی که دست پلید اسرائیل اونا رو از هم دور کرد... کتاب رو بخونین تا شاید جهان بهتری رو حس کنین... پ.ن: لطفاً اگه امکانش رو دارین، برای کمک مالی به اهالی غزه اقدام کنین تا توی بزرگترین قحطی انسانساخت معاصر، بیطرف نباشین...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.