یادداشت سعید بیگی
2 روز پیش
نثر کتاب بد نیست؛ اما به نظرم در آن کمدقتی هویداست. گویا یک شیوه و یک قاعدۀ مشخص، برای استفاده از کلمات شکسته و گفتاری یا نوشتاری ندارد و کمی آدم را اذیت میکند. خلاصۀ کلام اینکه ویرایش مناسبی ندارد. در این کتاب؛ نمایشنامۀ «آنتیگونه» را با عنوان «آنتیگون» از «ژان آنوی» میخوانیم که بازنویسی یا بازآفرینی شده است. اصل ماجرا همان است؛ در ابتدا یک مُعَـرِّف در بارۀ داستانِ نمایش، توضیحاتی میدهد که برای افراد تازهخوان مناسب است و تا حدودی فضای داستان برای آنها روشن میشود. در ادامه، نمایش را با همان شخصیتها میبینیم و میخوانیم؛ جز آنکه یک دایۀپیر به قصه اضافه شده و ناز «آنتیگون» را میکشد و خیلی زود، بعد از انجاموظیفه از قصه ناپدید میشود. بعد گفتگوی «کرئون» و «آنتیگون» را شاهدیم که اینجا عمو و برادرزاده شدهاند. (در اصل داستان، دایی و خواهرزاده بودند) در اینجا گفتگوی آنها شرح و بسط بیشتری داده شده و تکههایی از روایت، با اصل داستان تفاوت دارد و بعضی بخشها هم مشروحتر آمدهاند. و در انتها «کرئون»؛ «آنتیگون» را راضی میکند که به اتاقش برود و ناگهان دوباره با هم بحثشان میشود و کار به جاهای باریک میکشد و «کرئون» دستور زنده به گور کردن «آنتیگون» را میدهد. در پایان داستان هم «کرئون» بسیار خونسرد، مرگ پسر و همسرش را میپذیرد و انگار چند مگس کشته شدهاند؛ برای ادامۀ کارها و انجام برنامۀ روزانهاش از صحنه خارج میشود!... هر چند نویسنده نگاه جالبی به داستان داشت؛ اما نتیجه چندان دلچسب و فوقالعاده نبود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.