یادداشت علیِ مهدی قلب

بسم الله
        بسم الله

«رفقا عاشق شوید!»

در ابتدا باید بگم که خوشحالم که بالاخره  شهید بهشتی حداقل نزد خودم از مظلومیت و مهجوریت درآمد و توفیق شد اولین کتاب از آثار ایشان را در شب های ماه مبارک رمضان بخوانم و خرسندم که از موضوع پایه ای و مهمی چون «حق و باطل» در اندیشه نظام مندِ اسلام شروع کردم، و خیلی از مطالعه کتاب لذت بردم.

اما برگردیم به عنوانی که انتخاب کردم! احتمالاً قبلا آن‌ را شنیدید! کمی بیش از یکسال پیش فیلمی تقطیع شده از شهید بهشتی با این عنوان منتشر شد ولی گویای کامل بحث عشق در اندیشه شهید بهشتی نبود و برای پی بردن به معنای آنچه در آن فیلم کوتاه بدان اشاره شد، باید راه مطالعه و تدبر را در پیش گرفت زیرا اصولاً من، عادت به هرگونه فیلم های تقطیع شده که امروزه به تناسب فضای آماده خورِ مجازی رواج یافته است را مذموم میدانم چون تا حدودی تفکر صحیح و عمیق و مطالعه را نزد ما کمرنگ میکند.

من قبل از شروع مطالعه این کتاب اصلا تصور نمی کردم که بحث «عشق» در یک چنین کتابی مطرح بشود ولی در کمال ناباوری میشه گفت از موضوعات محوری کتاب محسوب میشد!

اما چه عشقی؟ عشقی مخدر و صرفاً مادی و به جنس مخالف؟ خیر! بلکه عشقِ عدالت پرور و حق پرور!! عشقی زاینده و انسان ساز و جامعه ساز و تمدن ساز!

عشقی که او مطرح میکند، عشق به همسر و فرزندان تا هم نوعان(انسانیت) در نهایت عشق به خدا را هم جهت با یکدیگر میداند و نه در تضاد یکدیگر، و این عشق، عدالت پرور و حق پرور است و بحث را با ارائه استدلال های قوی به آنجا میکشاند که اساساً همه ی مردم جهان اگر زیستی عاشقانه نداشته باشند، قطعاً به وادی پوچی و شک و تردید و اضطراب کشیده خواهند شد، و دقیقا علت پوچی ها نداشتن همین عشق است! کما اینکه میبینیم بسیاری از افراد در ایران و جهان به این پوچی مبتلا شده اند.

این عشقی است که هم جهت با هدف خلقت نظام آفرینش، یعنی رشد آگاهانه و آزادانه انسان ها در جامعه انسانی برای «حرکت دائمی» بسوی کمال مطلق و بی نهایت و خداست.

ایشان این معیار را مطرح می کنند که هر نوع کنش فردی و اجتماعی، نظام یا ساختار اقتصادی و سیاسی که منطبق با این هدفدار بودن جهان هستی باشد, حق است و حق و عدل جدایی ناپذیرند بنابراین دسته دیگری از مردم جهان که جویای عدالت هستند و از ظلم ها و ستم ها خسته شده اند با مطرح کردن صحیح شعارهای اسلام برای دعوت آنان، به دینِ حقِ اسلام روی می آورند که برای فهم بهتر آنچه نوشتم، خیلی خوب است که کتاب را بخوانید!

پس راه رهایی از زندگی پوچ و پر از یأس و گیجی این روزهای ما عاشقانه زیستن است، عشقی حق پرست و عدالت خواه! 

نکته ی محتوایی بعدی، حل کردن یک گره معرفتی مشهور درباره رابطه بین «حقیقت» و «واقعیت» است که آیا شکافی بین این دو است؟ یا این دو چطور قابل جمع و‌ سازش هستند؟
پاسخ به این سوال به ظرافت و آسانی داده شده و این گره را که یکی از مبنایی ترین مباحث علوم انسانی و اجتماعی است تا حدودی رفع کردند.

نکته محتوایی آخر اینکه ایشان با حالت تطبیقی و متناظر با اندیشه دیگر مکاتب فکریِ زنده ی جهان در زمان خود(مانند مارکسیسم، اومانیسم و لیبرالیسم)، اندیشه اسلامی را مطرح میکردند که چطور بتوانیم در بین عموم جهانیان این مباحث را مطرح کنیم که ناظر به نیاز انسان معاصر و پاسخ به آن باشد، که این خود تسلط ایشان را بر آرا و عقاید مکاتب دیگر می رساند، که چنین تسلطی امروزه باید جزوِ ضروریات هر عالم دینی یا نظریه پردازِ علوم انسانی باشد.

نکته مثبت دیگر این کتاب، شیوه مباحثه ای و گفتگوی چندجانبه میان شهید بهشتی و حاضران بود(البته در یک جمع نسبتاً خصوصی و با یک طیف فکری اما با اختلاف سلایق که حتی افرادی چون مرحوم مهندس بارزگان هم حضور داشتند) که ایشان از پرسش و پاسخ ها و مطالب افراد مختلف استفاده میکردند و از مباحث و نکاتی که حضار میگفتند در جهت شرح و تفسیر ساده تر و قابل فهم تر مباحث خودشان با زیرکی بهره می بردند و این برای من جذاب بود که در سال ۵۶ اینچنین جلسه ای بود که سخنران صرفاً متکلم وحده نبوده، بلکه اتفاقا ً همین گفتگوها به سخنران کمک میکرد تا بتواند بحث خودش را جا بیندازد، و شیرینی این شیوه و تفاوتش با قسمت آخر کتاب که ضمیمه این موضوع از جلسه ی دیگری است که مباحث بصورت یکطرفه بیان شده، به خوبی قابل لمس است.

۶ رمضان ۱۴۴۴ قمری
۸ فروردین ماه ۱۴۰۲ شمسی
      

8

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.