یادداشت محدثه

محدثه

1403/4/3

هری پاتر و محفل ققنوس (بخش سوم)
        البته که قطعاً محبوب‌ترینم جلد سومه (هری پاتر و زندانی آزکابان)، اما این یکی جزو معدود کتابایی بود که باهاشون گریه کردم! وقتی هری داشت از مرگ سیریوس تکه‌تکه می‌شد (و منم باهاش همدردی می‌کردم) بغضم گرفت! ولی خب توی کتابخونه بودیم و فاطمه روبه‌روم نشسته بود؛ پس فرو دادمش. ولی اصلاً آخرش نفهمیدم از کجا هری پاتر رو شروع کردم که حالا پونصد دفعه خونده‌مش و با این حال هنوزم تکراری نیست. راستی یه بارم اشاره کرده بودم (فکر کنم توی چنلم؟) که از مجموعه کتابای انگشت‌شماری بود که یه جاهایی باهاش بلند بلند خندیدم؛ قطعاً به یمن وجود فرد و جرج، دوقلوهای افسانه‌ای. هری پاتر این‌قدر دقیق و باجزئیاته که نمی‌تونم بپذیرم اینا همه‌ش ساخته‌ی ذهن نویسنده ست! حالا ولش کن. کتابای فاخرتری هم خواهم خوند. کنکور دیگه نفسای آخرشه و به زودی دفنش می‌کنم. ان‌شاءالله. پایان یادداشت.
پ.ن: سال کنکور دو دور هری پاتر خوندم. واعجبا.
      
41

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.